تقصیر خودم نیست
تو را که می بینم
هر چه از بر کرده بودم ، از برم می رود
تو را که می بینم
همه ی واژه ها نا گفته می مانند
تا همیشه چیزی برای با خودم تکرار کردن داشته باشم!
همه ی اینها تقصیر حرارت حضور توست
سنگینی حرم حضور تو را
پاسخی جز سنگینی سکوتم نمی یابم
تقصیر خودم نیست که تو را که می بینم
چیزی برای گفتن ندارم
از: مهدیه لطیفی
خیال بوسه ای که اینجا
جا گذاشتی اش ،
بر لبانم سنگینی می کند ...
به خاک می افتم در مقابلت
فکر می کنی چیز دیگری هم
برای باختن دارم هنوز ؟
از: مهدیه لطیفی
تو آینه را می زنی میشکنی
من دلگیر میشوم ...
تو در همین خرده آینه ها تکرار میشوی!
من میخندم
میگویم :
"تو همیشه ناشیانه ماهرانه ترین کارها را انجام میدهی ! "
میخندی ....
من عاشق خندیدنت میشوم
من اشتباه نمیکنم که آینه را دست تو میسپارم
یا دل به تو میبندم ....
از: مهدیه لطیفی
آرزویت که میکنم
لحظه ی آمدنت انگار
دوباره پرستو ها نیامده کوچ میکنند
و من چنین نامنتظر
تو را و بهار را
از نو آرزو میکنم
تو ببین چه میکنی
که من پر از فلوت و دریا شده ام !
از: مهدیه لطیفی
-----------------------------------------------------
درباره شاعر:
مهدیه لطیفی متولد 10 اسفند 1362
(دختر
محمدحسین لطیفی کارگردان سینما و تلویزیون(
لیسانس عکاسی
از دانشگاه هنر، عکاسی از برنامه های تلویزیونی گروه کودک، تله فیلم و سریال
آثار چاپ شده:
برف روی خط استوا / انتشارات فصل پنجم / 1391
وبلاگ شاعر: