کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

مرا یادت هست - فرنگیس شنتیا

کجایی؟‌ چه می کنی؟
هنوز نام مرا یادت هست؟‌
بوی من در اتاقت می چرخد هنوز؟
در گوشه پیراهنت چطور؟
هنوز هم آن پرنده کورت را داری؟‌
که تا یک نفر می گفت سلام 
زیر گریه می زد و بر شانه های تو می نالید
گل هایت چگونه اند؟‌


زیر این همه آوار
زیر این فوران آبسه چرکی شهر
در این هرج و مرج عمومی استخوان های تکیده مغز
برایت شاخه ای و برگی مانده است هنوز؟‌
من که همه دلبستگی های دور و نزدیکم
سوختند و مردند و خاکستر شدند
آخرین آن همین دیشب بود
فکر می کنم
تکه ای ازخنده های تو را   
برای وصله کردن به چهره عفونی ماه
از گوشه دلم به سرقت بردند.

راستی نگفتمت
جای چشم هایم
گلوله کاشته ام
جای ناخن هایم
تراشه سنگ
جای لب هایم
تکه دعایی که نمی دانم آرزوی مرگ کیست.


از دست هایت برایم بگو
از انگشت هایت
از ناخن هایت
که چقدر بر دل من می نشست 
وقتی بوی خاک باغچه تو را می داد
و بوی ریشه های قبر مرا.


یادت می آید؟
آن روزی که خون تا زانوهای من بالا می رفت
و مرده ام روی دوش خودم باد کرده بود؟
من جز پوست اندازی در آن طهارت امن 
با تو که کاری نداشتم
این تو بودی که به زخم های من دست کشیدی  
و اسم اعظم خدا ناگهان از دهانت پرید
شاید برای بقایای کافوری من 
همان عطر دهان تو کافی بود.


می شد تو را داشت و دیگر نمرد
می شد تو را داشت و هرگز نرفت
اما صدای اولین میخ تابوت
تفهیم اشتباه بشارت را
در مغز من فرو می کرد
تو گفته بودی خداحافظ  
یا من روی دست های تو مرده بودم؟
یادم نمی آید!
جز آن قهوه ای متین
که از چشم های تو درد را
به مهره های پشت من می کشید
چیزی از آن لحظه های افلیج
یادم نمی آید.


اکنون کجایی بی من؟
بی من چه می کنی؟‌
بی من که با مرده خودم بر دوش 
همه شهر را به دنبال تو می گردم
همه شهر را به دنبال تو می گردم.

 

"فرنگیس شنتیا"

از مجموعه در دست چاپ

"تو به روایت دهان دوخته من"


نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد