کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

مصلحت

از من بد بگو

کوچکم کن

به اندازه زنان ملال آوری

که چون گرسنگان مفلوک

به دنبال بوی گوشت تو

دست و پا می زنند

آن خواب های مخفیانه رو به جنگل و دریا

آن عاشقانه های مه گرفته دلتنگ

به این فریب های کوچک عامیانه می ارزد

بگذار کسی نداند

مردی که در ملاء عام شلاق به جانم می کشد

همان کسی است که پنهانی

زخم هایم را می بوسد

و آبم می دهد.

 

"فرنگیس شنتیا"

از کتاب: بغض های نارس / نشر فصل پنجم / 1395

نظرات 1 + ارسال نظر
باقر رمزی باصر پنج‌شنبه 5 بهمن‌ماه سال 1396 ساعت 10:20 ب.ظ http://uhvtuhvt

تقدیم شما

نسیم لن ترانی

ده ما کوچه باغی دارد از دور
میان کوچه هایش چشمه نور

به یک سو جویباری زیر عناب
ز یکسو دختران در راه سرداب

چکاوکها به باغ آباد پرواز
به گردنهای کولی ها گل ناز

کجا دیدی که شبنم بر زمین است
کجا دیدی که زنبق اینچنین است

کجا دیدی که صورت گونه دارد
کجا دیدی که دستان پونه دارد

الهی باغ ما آباد گردان
دل پیران ما را شاد گردان

الهی چشمه خورشید سرخ است
لب ناهید ما نادید سرخ است

الهی شرم شبنم را نبینیم
میان لاله ها غم را نبینیم

بیا معنی کن ایام جوانی
بیا تا برکنیم این لن ترانی

هنوز اینجا ز آتش روشنی هست
هنوز از روی مهوش روشنی هست

صفای سینه ما آسمانی ست
چمن در جشن گلها ارغوانی ست

میان آیه و آئینه آئین
میان کام گلها طور سینین

تو در ظلمت مثال کوه طوری
وصیت نامه حق را ظهوری

تو در اثبات خورشید نور هستی
تو در هر محفلی تنبور هستی

تو در سینا هزاران راز داری
تو خوبان را شبی دمساز داری

تو در شب لابه را سیراب کردی
تو آه سرد ما را خواب کردی

تو گلها را شکفتن یاد دادی
تو گیسو را گل شمشاد دادی

تو تنگستان گل را آب و نوری
گلستان را تو فرزند ذکوری

تو در دستان مریم گل فشانی
تو عیسی (ع)را میان گل کشاندی

تو آرامشترین رامشگرانی
تو در هر گرده گل بیکرانی

تو تفسیر سئوال بی جوابی
تو در هر آیه انبوه ثوابی


..................


به ناگه دلخوشیها واژگون شد
لب ناهید و لیلی رنگ خون شد

چرا در باغ بالا کودکی نیست
چرا در نای دلها رودکی نیست

دگر در گونه داران گونه ای نیست
دگر در سفره دل پونه ای نیست

دگر در خیمه شب نیست مردی
به جز دلها به جایی نیست سردی

به فتوا ناکسان آزاده گشتند
مترسکهای دشت آماده گشتند

همه از فقر و ماتم خارج از دین
همه کولی وشان در خواب سنگین

همه سرها به بالا سوی باران
همه در حسرت روز بهاران

سوا شد دین و دنیامان ز قرآن
جدا شد جامگان از جان عریان

تو دشتستان ما را سرنوشتی
تو کوثر را پی احمر نوشتی

تو دل را دیده ای پر آب دادی
تو سوسن را لبی سیراب دادی

شبستان فاقد فانوس و نور است
به تحریف آیه قرآن وفور است

خدایا معنی ویرانه ها چیست ؟
تو بنما معنی پروانه ها چیست ؟

بیا معنی کن ایام جوانی
بیا تا برکنیم این لن ترانی

بجوئید از دل آئینه آهم
به زیبایی قسم من بی گناهم

باقر رمزی باصر

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد