کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

من زاده شدم تا تو را بشناسم

روی دفترهای تابستانی ام

روی میز تحریرم، روی درختان

روی ماسه، روی برف

نام تو را می نویسم

 

روی همه‌ی برگ های خوانده شده

روی همه‌ی برگ های سفید

روی سنگ، خون، کاغذ یا خاکستر

نام تو را می نویسم

 

روی تصویرهای طلایی

روی سلاح جنگاوران

روی تاج پادشاهان

نام تو را می نویسم

 

روی جنگل و کویر

روی آشیانه، روی گل های طاووسی

روی پژواک کودکی ام

نام تو را می نویسم

 

روی کشتزاران، روی افق

بر بال های پرندگان

بر آسیاب سایه ها

نام تو را می نویسم

 

بر هر دم سحرگاهی

روی دریا، روی قایق ها

بر کوهسار سرکش

نام تو را می نویسم

 

روی چراغی که روشن می شود

روی چراغی که خاموش می شود

روی خانه های به هم پیوسته

نام تو را می نویسم

 

روی شیشه‌ی شگفتی ها

روی لبان هشیار

دست بر فراز سکوت

نام تو را می نویسم

 

بر پناهگاههای ویران گشته ام

روی فانوس ها دریایی فروریخته ام

روی دیوارهای دلتنگی ام

نام تو را می نویسم

 

و با تو یک واژه

زندگی ام را دیگربار می آغازم

من زاده شدم

تا تو را بشناسم

تا تو را بنامم ...

 

"پل الوار"

ترجمه: جواد فرید

 

گزیده ای از شعر بلند "آزادی"

از کتاب: با نیروی عشق (مجموعه اشعار)


نظرات 3 + ارسال نظر
امین چهارشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1397 ساعت 12:07 ب.ظ

دوست عزیز شعری که نوشتید خیلی غلط املایی داره اصلاحش کنید.
از روی کتاب مقایسه کردم...



روی دفترهای دبستانی‌ام
روی میز تحریرم، روی درختان
روی ماسه، روی برف
نام تو را می نویسم

روی همه‌ی برگ‌های خوانده شده
روی همه‌ی برگ‌های سفید
روی سنگ، خون، کاغذ یا خاکستر
نام تو را می‌نویسم

روی تصویرهای طلایی
روی سلاح جنگاوران
روی تاج پادشاهان
نام تو را می‌نویسم

روی جنگل و کویر
روی آشیانه‌ها، روی گل‌های طاووسی
روی پژواک کودکی‌ام
نام تو را می نویسم

روی کشتزاران، روی افق
بر بال‌های پرندگان
بر آسیاب سایه‌ها
نام تو را می‌نویسم

بر هر دم سحرگاهی
روی دریا، روی قایق‌ها
بر کوهسار سرکش
نام تو را می‌نویسم

روی چراغی که روشن می‌شود
روی چراغی که خاموش می‌شود
روی خانه‌های به هم پیوسته
نام تو را می‌نویسم

روی شیشه‌ی شگفتی‌ها
روی لبان هشیار
درست بر فراز سکوت
نام تو را می‌نویسم

بر پناهگاه‌های ویران گشته‌ام
روی فانوس‌های دریایی ِ فروریخته‌ام
روی دیوارهای دلتنگی‌ام
نام تو را می‌نویسم

و با تو یک واژه
زندگی‌ام را دیگربار می‌آغازم
من زاده شدم
تا تو را بشناسم
تا تو را بنامم ...

"پل الوار"
ترجمه: جواد فرید
گزیده ای از شعر بلند "آزادی"

از کتاب: با نیروی عشق (مجموعه اشعار)

سلام دوست عزیز.
متن شما رو با متن موجود مقایسه کردم. هیچ اختلافی ندیدم!

آران سه‌شنبه 30 آبان‌ماه سال 1396 ساعت 10:46 ب.ظ http://hghight-zandage.mihanblog.com/

بر روی دفتر های مشق ام
بر روی درخت ها و میز تحریرم
بر برف و بر شن می نویسم نامت را
روی تمام اوراق خوانده
بر اوراق سپید مانده
سنگ ، خون ، کاغذ یا خاکستر می نویسم نامت را
بر تصاویر فاخر،روی سلاح جنگیان
بر تاج شاهان می نویسم نامت را
بر جنگل و بیابان،روی آشیانه ها و گل ها
بر بازآوای کودکیم می نویسم نامت را
بر شگفتی شب ها،روی نان سپید روزها
بر فصول عشق باختن،می نویسم نامت را
بر ژنده های آسمان آبی ام،بر آفتاب مانده ی مرداب
بر ماه زنده ی دریاچه می نویسم نامت را
روی مزارع ، افق،بر بال پرنده ها
روی آسیاب سایه ها می نویسم نامت را
روی هر وزش صبحگاهان،بر دریا و بر قایق ها
بر کوه از خرد رها می نویسم نامت را
روی کف ابرها،بر رگبار خوی کرده
بر باران انبوه و بی معنا می نویسم نامت را
روی اشکال نورانی بر زنگ رنگها
. بر حقیقت مسلم می نویسم نامت را
بر کوره راه های بی خواب،بر جاده های بی پایاب
بر میدان های از آدمی پُر،می نویسم نامت را
روی چراغی که بر می افروزد،بر چراغی که فرو می رد
بر منزل سراهایم می نویسم نامت را
بر میوه ی دوپاره،از آینه و از اتاقم
بر صدف تهی بسترم،می نویسم نامت را
روی سگ لطیف و شکم پرستم،بر گوشهای تیز کرده اش
بر قدم های نو پایش می نویسم نامت را
بر آستان درگاه خانه ام،بر اشیای مأنوس
بر سیل آتش مبارک می نویسم نامت را
بر هر تن تسلیم،بر پیشانی یارانم
بر هر دستی که فراز آید می نویسم نامت را
بر معرض شگفتی ها،بر لب های هشیار
بس فراتر از سکوت می نویسم نامت را
بر پناهگاه های ویرانم،بر فانوس های به گِل تپیده ام
بر دیوار های ملالم می نویسم نامت را
بر ناحضور بی تمنا،بر تنهایی برهنه
روی گام های مرگ می نویسم نامت را .
بر سلامت بازیافته بر خطر ناپدیدار
روی امید بی یادآورد می نویسم نامت را
به قدرت واژه ای،از سر می گیرم زندگی
از برای شناخت تو من زاده ام
تا بخوانمت به نام :
"آزادی "



" پل الوار "

بهار یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1396 ساعت 05:52 ب.ظ

مگر من جز نوشتن نام تو چیز دیگری آموخته ام....
بسیار بسیار زیبا بود آنچنان که بر جان نشست در گلو گیر کرد و به سان اشک از چشم افتاد . ممنون نیمای عزیز برای انتخاب های زیبایت

قربانت بهار عزیز.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد