کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

قبولم کن - نادر ابراهیمی

قبولم کن!

قبولم کن، به گونه ی عاشقی که بجز عشق، هیچ چیز ندارد

و باورم کن

همچون گیاهی از عشق

روییدنی از عشق

بودنی از عشق،

و پناهم بده ای محبوب!

امروز در خیابان خلوتی می رفتم که بوی پیچیده ی به را بوئیدم

و به یاد درختان معطر هزار سال پیش افتادم

که در باغ های جنوب باغ تو چون بیشه ای از رنگ زرد بود

و عطر تو، عطر تن خاکی تو به خاطرم آمد

و بعد از هزار و چهارصد سال فریاد زدم:

من هنوز، هنوز، هنوز عاشق تو هستم .

 

"نادر ابراهیمی"


نظرات 3 + ارسال نظر
باقر رمزی باصر شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1396 ساعت 07:57 ق.ظ http://معتادان گمنام شاعر و ادیبانه های من

سلام و درود به مدیریت محترم
از اینکه سروده ی حقیر را در وبلاگتان قرار دادید بی نهایت خوشحال شدم
الهی کماکان موفق باشید

باقر رمزی باصر

روزی خواهی آمد چهارشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 03:18 ب.ظ http://moryjan.blogfa.com/

قبولم کن!

قبولم کن، به گونه ی عاشقی که بجز عشق، هیچ چیز ندارد

و باورم کن

همچون گیاهی از عشق

روییدنی از عشق

بودنی از عشق،

و پناهم بده ای محبوب!

امروز در خیابان خلوتی می رفتم که بوی پیچیده ی به را بوئیدم

و به یاد درختان معطر هزار سال پیش افتادم

که در باغ های جنوب باغ تو چون بیشه ای از رنگ زرد بود

و عطر تو، عطر تن خاکی تو به خاطرم آمد

و بعد از هزار و چهارصد سال فریاد زدم:

من هنوز، هنوز، هنوز عاشق تو هستم .


چقدر خوشگل سروده شده ...وبلاگتون خیلی منظمه همه چی سرجای خودشه ...

باقر رمزی باصر دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 09:30 ب.ظ

سلام و درود بزرگوار
لذت بردم

تقدیم به وبلاگ زیبایتان


انجیر و زیتون.....................

پس از ارتفاع سلام
امیدوارم حال همه ی شما
خوب شده باشد
و اگر جویای حال حقیر هستید
همان غریبه ی آشنا به دریا هستم
برای اینکه بتوانم امرار معاش کنم
و نیمی از شکم گرسنه ام را سیر کنم
توقعم را داده ام ، تا آرامش بگیریم
شغلم همان کار قبلی است
برای یک لقمه ی نان حلال
می بایست هزار کار حرام انجام دهم
دلم برای همه ی شما ، همسایه ها
و رویا تنگ شده است
و دیگر جایی برای شادی خانم نیست
راستی اتاق پشتی را چه کردید ؟؟
رطوبت آنجا را گرفته بود و نیاز به آذر داشت
در صورت مقدور
به برادرم خشکسالی معرفی اش کنید
تا بتوانیم مواقع خستگی به دیوار آن تکیه دهیم
از طرف من لاله و مریم و سوسن را ببوسید
و بگوئید بعد از بانگ اناالحق بر میگردم
آن پولی را که برایتان فرستاده ام
مخصوص فریضه ی خوردن گندم است
و همه افراد دور و نزدیک از آن سهم می برند
از راه دور دستان شما را
با نفسهایم گرم می کنم
نمی دانم چرا عرفان
جواب نامه هایم را نمی دهد
هر روز یک مشت انجیر و زیتون به او بدهید
تا انجیل را حفظ کند
و از قرآن عقب نماند
چند شب است که خواب بابا بزرگ را می بینم
از درخت انار خشکیده ی بی بر
که در گوشه ی باغچه است
برایش عصایی بسازید تا بتواند
از کوه سختی ها و رنجها و دلتنگی ها بالا رود
به او بگوئید که اگر بتوانم آشنایی پیدا کنم
برای زخم اثنی عشری اش
دنبال داروی آزاد می گردم
هوا خیلی سرد است
از کبوتران و گنجشکها غافل نشوید
به جای من در بیست و هشت اسفند
یک نهال انگور عسگری
در حاشیه یا وسط باغچه بکارید
تا بتوانیم در آینده از دختر رز او
برای عرفان خواستگاری کنیم
غصه نخورید ، نگران نباشید ، خدا بزرگ است
بعضی ها میگویند که :
همه چیز درست خواهد شد
انشاالله
شما را به خدای هرجایی می سپارم
زیاده عرضی نیست
که دارای طول باشد
دستبوس شما
آواز

باقر رمزی باصر

سلام و سپاس

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد