صبح
از نگاه خواب آلود من
نمای بسته ی توست!
وقتی رو به آینه ایستاده ای و
موهایت را
همان مدلی که من دوست دارم
شانه می کنی و...
من مثل آدمی که
حافظه ی کوتاه مدتش را از دست داده...
ناباورانه نگاهت می کنم و
عطرت
که می دود زیر بینی ام...
به این فکر می کنم که
برای تشکر از این معجزه
اگر روزی صد بار
دست های خدا را ببوسم کافیست؟!
"نسترن علیخانی"