کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

نامه هایی که خواننده ندارند - 4

دست های نداشته ات را می گیرم و به خیابان می‌روم، قرارمان همین بود، مگر نه؟ تو آن سوی شهر من این سوی شهر، قدم بزنیم روی خیالِ هم. بس که ممنوع است این عشق، از بهشت که هیچ، از دنیا هم رانده می شویم.

امروز روئیده بودی بر درگاه پنجره، خودت بودی وگرنه پنجره ی شهری خانه ی من کجا و شوق روئیدن یک گل وحشی کجا؟

دیشب هم پروانه ای رنگی شدی وسط خواب سیاه و سفیدم، شبیه بوسه روی گونه ام نشستی! بیدار شدم، خیالت را آغوش کشیدم و خوابم برد. می دانی از کجا بیایی! می دانی به چه صورتی در آیی، که بشناسم تو را!

امروز روسری آبی ام را می پوشم، رنگ سر آستین های کت پاییزه ات، به خیابان می رویم و یاد هم را قدم می زنیم. موزیکی که دیروز برایم فرستادی را گوش بده... من هم از این همه دور می شنوم...

 

"روشنک آرامش"

از دفتر: نامه هایی که خواننده ندارند

نظرات 3 + ارسال نظر
محمد شیرین زاده دوشنبه 3 آبان‌ماه سال 1395 ساعت 01:40 ب.ظ http://m-bibak.blogfa.com

انتخاب خوبی بود خانم آرامش عای ست ...

تو آمده از سمت همان اردیبهشت هایی که بعدا دیماه تقویم سال های دور دورویی شد و من ایستاده در کنار حجم لیز دره های رنج که بعد ها نبودنت مرا تا آن سوی سقوط برد در کنار همان خاطرات درختان گذشته از پاییز چشمانت و باران های « دوستت دارم » که بعد ها خون رنج در رگ هایم ریخت ودستان مرا به گیسوان پریشان باد گره زد.
ر ه ا ... صحبت آمدنت که شد جهان کوچک خوشبختی دور سرم چرخید و سیب سرخ دلهره در دستانم آفتاد و دیشب های چشمم حوالی چشمانت را در این پنجره های بی خواب به خواب نشست.
ر ه ا ... بعد از آن سالهای بوسه و بازی و باران من هنوز مانده ام کنار همان سیب های سرخ ثانیه که گاز نزده ماندوبعدها...وبعد ها مرا سیب سبز رفتنت گاز گرفت.
ره ا... برگرد تا حوالی چشمانم صحبت باران و باد نباشد.

نامه های خیس من به رها (( ابراهیم دررفته ))

زهرا شنبه 1 آبان‌ماه سال 1395 ساعت 09:34 ق.ظ

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد