کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

ملاقات

شاخه ای رُز، در لیوان لب پریده
این فوق العاده ترین تصویر در خانه ی من است
وقتی از بی قرارترین ملاقات عمرم برگشته ام
اینجا تهران است
اما هر چه به من نزدیکتر می‌شوی
خانه ها منارجنبان می شوند!
با دیدنم دست تکان می دهی
پیاده رو شالیزار می شود .
به نیمکتی می رسیم
حالا خلیج فارس همین حوض روبه روست
که نهنگی در آن
خون بی رنگ زمین را فواره می کند .
 
من بزرگ‌ترین شعبده بازها را دیده ام
با عجیب ترین کلاه های دنیا
اما تو روی نیمکت ایستادی و
از همین کیف ساده ات،
برایم تمام دشت های محلات را درآوردی .
 
من هنوز نشسته ام
اما تو دستم را گرفته ای و قدم می زنی

تهران تو را به اندازه کف پاهایت می شناسد !
من مثل کف دستهایم !
باید می‌دانستیم،
کوچه ها اتاق های خصوصی مناسبی نیستند
این را پنجره ای که محکم خودش را بست گوشزد کرد .
و غروب مرد گرفته ای بود،
که ساعتی پیش،
در انتهای خیابان زیر ماشین رفت.

وقتش شده به خانه برگردی
دور می شوی و دست تکان می دهی،
شالیزارها خشکشان می زند،
نهنگی خسته،
در یک پارک جان می کَ نَ د.
و منارجنبان های تهران،
خانه های سیاهی می شوند
در جدولی حل نشدنی
که سوال به سوال از خانه دور ترم می کند .

...
شاخه ای رُز، در لیوان لب پریده
این فوق العاده ترین تصویر در خانه من است
جایی که پایم را نمی شود دراز کنم
جایی که گلیمم جا نمی شود
جایی،
که دلِ تنگ لیوان را
تنها خیال پر می کند

"
کیانوش خان محمدی"


از کتاب: سنگ‌ها از ترس غرق شدن می پرند


نظرات 5 + ارسال نظر
دنیا دوشنبه 25 دی‌ماه سال 1396 ساعت 03:06 ق.ظ http://www.bloodorange94.blogfa.com

زیباااا

محمد شیرین زاده جمعه 19 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 09:19 ق.ظ http://m-bibak.blogfa.com

شاید روزی اگر می آمدی

شعر هایم دیگر

حس دلتنگی نداشت

شاید این بغض فروخورده

دیگر از باران

تمنای هم آوازی نداشت

شاید روزی اگر می آمدی

زندگی دیگر

روز های تکراری نداشت

دیگر از فردا

طلوع صبح

رنگ تنهایی نداشت ...



((محمد شیرین زاده))

محمد شیرین زاده جمعه 19 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 09:09 ق.ظ http://m-bibak.blogfa.com

شاید روزی اگر می آمدی

شعر هایم دیگر

رنگ دلتنگی نداشت

شاید این بغض فروخورده

دیگر از باران

تمنای هم آوازی نداشت

شاید روزی اگر می آمدی

زندگی دیگر

روز های تکراری نداشت

دیگر از فردا

طلوع صبح

رنگ تنهایی نداشت ...



((محمد شیرین زاده))

سلام نیما جان ببین ارتباط برقرار میکنی

زهرا جمعه 19 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 12:11 ق.ظ

ل.م پنج‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1395 ساعت 02:37 ب.ظ

عاااالی. مثل همیشه.

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد