کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

انگشت اشاره ات را بده

انگشت اشاره ات را بده

می خواهم روی لب هایم بگذارم

تا فریاد نزنم عشقت را؛ هیس!

انگشت اشاره ات را بده

می خواهم موهای خیسم را تاب بدهم

به انحنای انگشت هایت

تا پیچ و تاب بخورند روی تنم

بریزند روی شانه هایم

تا دلت بند بشود وسط انبوه تاب خورده موهایم

انگشت اشاره ات را بده

می خواهم تمام دست هایم را به پناه انگشت اشاره ات ببرم

می خواهم نترسم.

انگشت اشاره ات را بده

می خواهم آتش درست کنم

انگار که کبریت باشد

بکشم به زبری دردهایم

گرم شوم... بخوابم...

خسته ام!

انگشت اشاره ات را بده.

 

"روشنک آرامش"

 

از کتاب: هیچ اعتمادی به ساعت شماطه دار نیست.


نظرات 4 + ارسال نظر
دنیا سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 07:03 ب.ظ

زبری دردهایم

فاطمه چهارشنبه 30 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 02:56 ب.ظ

عااالی

ابراهیم یکشنبه 20 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 09:05 ق.ظ http://telegram.me/sherdan

وبلاگتون عالیه.

http://telegram.me/sherdan

khatere شنبه 19 تیر‌ماه سال 1395 ساعت 10:50 ب.ظ

دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست

در من طلوع آبی آن چشم روشن
یاد آور صبح خیال انگیز دریاست

بیهوده می کوشی که راز عاشقی را
از من بپوشانی که در چشم تو پیداست

ما هر دوان خاموش خاموشیم، اما
چشمان ما را در خموشی گفتگوهاست

دور از نوازشهای دست مهربانت
دستان من در انزوای خویش تنهاست

بگذار دستت را در دستم گذارم
بی هیچ پروایی که دست عشق با ماست
 
#حسین_منزوی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد