دیگر نمی توانم پنهانت کنم!
از درخشش نوشته هایم می فهمند،
برای تو می نویسم
از شادی قدم هایم،
شوق دیدن تو را در می یابند
از انبوه عسل بر لبانم،
نشان بوسه تو را پیدا می کنند
چگونه می خواهی قصه عاشقانه مان را
از حافظه گنجشکان پاک کنی
و قانع شان کنی
که خاطراتشان را منتشر نکنند!؟
"نزار قبانی"
شرم آور و دردناک است چاپ کردن ترجمه شعری از قبانی، محمود درویش، ناظم حکمت، مایاکوفسکی یا هر کس دیگری بدون کر نام مترجم که ممکن است هفته ها وقتش را صرف پیدا کردن یک کلمه مناسب کرده باشد. گذشته از این که یک ترجمه خوب بازآفرینی یک شعر خوب است و همسنگ خلقی نو . و اگر نه چنین باشد که سزاوار تف و نفرین است (چرا که خلقی از عمق جان جوشیده را در زهدان پر شکنجه ذهنش نپرورانده و درد زایمان را تحمل نکرده است.
الان منظور شما به بنده که نبود!؟
چون پرواضحه که من ممکنه شعر رو از منبعی یا از دوستی دریافت کنم بدون نام مترجم و پیدا کردن نام مترجم هم گاهی به این آسانی نیست!
Mahsan:
من و تو به اشتباه افتاده بودیم
از بس تمام جدول های دنیا "من و تو" را در یک دوحرفیِ همیشگی خلاصه کرده بودند
ما با هر نگاه
هر ترانه
با پرسه زدن هامان زیر باران های پاییزی
به هم نزدیک تر می شدیم
و همیشه در یک قدمی اتفاق فوق العاده ای بودیم
که هیچ وقت قرار نبود بیافتد!
باور کن تقصیر هیچ کس نیست
گاهی وقت ها آسمان ابری میشود
مردم چتر برمی دارند
اما باران نمی گیرد !
#مهسان_احمدپور
چگونه فکر میکنی پنهانی و به چشم نمیآیی؟
تو که قطرهی بارانی بر پیراهنم
دکمهی طلایی بر آستینم
کتابی کوچکی در دستانم
و زخم کهنهای بر گوشهی لبم
مردم از عطر لباسم میفهمند
که معشوقم تویی
از عطر تنم میفهمند که با من بودهای
از بازوی به خواب رفتهام میفهمند
که زیر سر تو بوده است!
"نزار قبانی"
چقدر عالی
نزار قبانی فوق العاده س