موهایت را که میبندی
باد دلش میگیرد
چشمهایت را نمیبندی، خواب
وقتی میایستی، زمین نمیچرخد
جهان بنبست میشود
وَ هیچ کس به کارش نمیرسد
راه رفتنَت،
بیراهه را راه میکند وُ
قدم زدنَت، پاییز را ناز
صدایت ساز را میرقصاند وُ
نگاه به لبانت،
بوسه را، مقدس میکند.
نگاهِ لبانت،
مرگ را زندهگی میدهد
تاریکی را خاموش میکند
وَ ظلمت را،
به نور تسلیم میکند
تفنگ را خاموش وُ
جنگ را تمام وُ
لوله هایِ توپ را
گلدانِ یاس میکند
کاش لبت؛
لبِ خواب من بود!
"افشین صالحی"
از کتاب: کاش جایی بود؛ که نبود / نشر مهر نوروز / چاپ اول 1394
برگرفته از وبسایت افشین صالحی
ممنون لطف میکنید
تو را می خواهم
برای تمام روز های بارانی
همه ی لحظه های دلتنگی
برای دویدن در کوچه های خیس
لبریز شدن از حس تولد یک بوسه
برگشتن به روز های خوب کودکی
تو را می خواهم
تا دستانم را بگیری
و مرا با خود تا آنسوی رنگین کمان ببری
و من در امنیت دستان تو
احساس کنم عشقی را که
پیش از این
تنها در قصه ها خوانده بودم
تو را می خواهم
برای نوازش گل های شمعدانی
برای اینکه غروب را با هم تماشا کنیم
برای با تو گفتن از عمق زخم هایم
سکوت لب هایم
و حالت معصومانه چشمان تو که نجیبانه مرهم اند
برای شعر هایی که نسروده ام و نامه هایی که ننوشته ام
تو لبخند بزنی و بگویی : غصه نخور
تمام واژه هایت پیش من است
تو را می خواهم
برای اینکه اعتراف کنم در کنار تو زیباتر می شوم
برای اینکه گل های باغچه را با هم آب بدهیم
عطر بوته های یاس را نفس بکشیم
مست شویم ، آنقدر که بگذاریم باد ما را
با خود تا هر کجا خواست ببرد
تو را می خواهم
برای روز های پیری ام
برای لرزش دستانم
ضربان های گاه و بی گاه قلبم
تو را به وسعت خواستن می خواهم
برای جهانی دیگر
آنجا که ابدیت معنا می یابد
و خدا پرده از بهشتش می گشاید
بهشتی که خود وعده داده
جایگاهست برای عاشقان ...
((محمد شیرین زاده))
سلام وقت بخیر و خسته نباشید
من پدرمو چند ماهی هست ک از دست دادم .عاشقش بودمو هستم
شعرایی ک با این مضمون هستن اگه میشه بذارید
سلام. خیلی متاسفم!
این سبک، سبک مورد علاقه خودم هم هست.
به روی چشم