این شعرها که بوی سکوت می دهند
از غیبت لب های توست
کلمات
مثل زنجره های خشکیده ی تابستانی
از معنا خالی شدند
و در انتظار مورچه هایند
توشه بار زمستانی شان را
در حفره ی تاریک خالی کنند-
اندوهی که سرازیر می شود
در سینه ی خاموش من.
"محمد شمس لنگرودی"
88/02/06
از کتاب: حکایت دریاست زندگی (گزینه اشعار) / نشر نیماژ
عکس از وبلاگ: http://whatlilireadstoday.persianblog.ir/
پ.ن:گزینش های خوبی دارد این کتاب. اگر به دنبال گلچین قشنگ از اشعار شمس لنگرودی هستید، این کتاب را پیشنهاد می کنم.
من اعتراض دارم
و تا وقتی
"روز جهانی خنده های تو" را
به تقویم اضافه نکنند
من امسال را تحویل نمی دهم
عید باید روز خنده های تو باشد
و آن روز به خانه ام بیایی
و آغوشت را به من عیدی دهی
و چنان سخت در آغوشم گیری
و هوای خنده هایت برَم دارد
که جدایی در تقویم جهان بمیرد.