کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

نخستین نگاه

نخستین نگاهی که مارا به هم دوخت

نخستین سلامی که در جان ما شعله افروخت

نخستین کلامی که دل های ما را

به بوی خوش آشنایی سپرد و

به مهمانی عشق برد؛ 

پر از مهر بودی

پر از نور بودم

همه شوق بودی

همه شور بودم.

 

چه خوش لحظه هایی که دزدانه از هم

نگاهی ربودیم و رازی نهفتیم

چه خوش لحظه هایی که "می خواهمت" را

به شرم و خموشی نگفتیم و گفتیم

دو آوای تنهای سر گشته بودیم

رها در گذرگاه هستی

به سوی هم از دورها پر گشودیم

 

چه خوش لحظه هایی که هم را شنیدیم

چه خوش لحظه هایی که در هم وزیدیم

چه خوش لحظه هایی که در پرده عشق

چو یک نغمه شاد با هم شکفتیم

 

چه شب ها ... چه شب ها ... که همراه حافظ

در آن کهکشان های رنگین

در آن بی کران های سرشار از نرگس و نسترن، یاس و نسرین

ز بسیاری شوق و شادی نخفتیم

 

تو با آن صفای خدایی

تو با آن دل و جان سرشار از روشنایی

از این خاکیان دور بودی

من آن مرغ شیدا

در آن باغ بالنده در عطر و رویا

بر آن شاخه های فرا رفته تا عالم بی خیالی

چه مغرور بودم

چه مغرور بودم...

 

من و تو چه دنیای پهناوری آفریدیم

من و تو به سوی افق های نا آشنا پر کشیدیم

من و تو ندانسته دانسته، رفتیم و رفتیم و رفتیم ...

چنان شاد، خوش، گرم، پویا

که گفتی به سر منزل آرزوها رسیدیم.

 

دریغا

دریغا ندیدیم

که دستی در آن آسمان ها

چه بر لوح پیشانی ما نوشته است!

دریغا در آن قصه ها و غزل ها نخواندیم

که آب و گل عشق با غم سرشته است

فریب و فسون جهان را

تو کر بودی ای دوست من کور بودم!

از آن روزها آه عمری گذشته است ...

 

من و تو دگرگونه گشتیم

دنیا دگرگونه گشته است

در این روزگاران بی روشنایی

در این تیره شب های غمگین

که دیگر ندانی کجایم ...

ندانم کجایی ...

 

چو با یاد آن روزها می نشینم

چو یاد تو را پیش رو می نشانم

دل جاودان عاشقم را

به دنبال آن لحظه ها می کشانم

سرشکی به همراه این بیت ها می فشانم ...

 

نخستین نگاهی که ما را به هم دوخت

نخستین سلامی که در جان ما شعله افروخت

نخستین کلامی که دل های ما را

به بوی خوش آشنایی سپرد و ...

به مهمانی عشق برد.

 

پر از مهر بودی

پر از نور بودم

همه شوق بودی

همه شور بودم.

 

"فریدون مشیری" 


نظرات 6 + ارسال نظر
زهرا نیکوفرید سه‌شنبه 8 فروردین‌ماه سال 1396 ساعت 07:38 ب.ظ

واقعا عاااااااااااالی بود
ممنون از مطالب خوبتون

حسین سه‌شنبه 10 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 11:22 ب.ظ

عالی بود

فاطمه شنبه 1 خرداد‌ماه سال 1395 ساعت 05:34 ب.ظ

واقعا عالی بود

نارنین.ی دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 04:15 ب.ظ http://aramgah-92.blogfa.com

میدونم یه ساعت پیش گفتم اما باید دوباره هم بگم ، این شعرو بی نهاااااایت دوست دارم....
ممنون بابت انتخابای خوبت...

نازنین.ی دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 03:22 ب.ظ http://aramgah-92.blogfa.com

احساس میکنم با خوندنش الان قلبم مابین قفسه ی سینه ام سنگینی میکنه...
خیلی خیلی خیلی خیلی.... خوب بود.

محمد شیرین زاده دوشنبه 26 بهمن‌ماه سال 1394 ساعت 04:43 ق.ظ http://m-bibak.blogfa.com

همیشه در من

اندوهى بود

به جا مانده از حرف هایى

که نتوانسته بودم

به تمامى آن ها را بر زبان بیاورم



((صباح الدین على))

ترجمه : سیامک تقی زاده

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد