کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

پیراهن

شعری جدید از محسن حسینخانی:

 

پیراهنت را

به بند رخت می سپارم

از آن طرف دنیا

ابرها

دست و پای خود را گم می کنند

برای گل هایش

 

ابری

جا خوش می کند در گلویم

ابری

می نشیند در بشقابم

 

پیراهنت را

از بند رخت می کشم

ابرها

باران را از یاد می برند

و آرام

گوشه ای کز می کنند.

 

"محسن حسینخانی"

نظرات 7 + ارسال نظر
روکسانا سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1401 ساعت 06:14 ب.ظ

شبی ابری و پاییزی
ای وسوسه ی رویا
در مسلخ طوفانی
ای یاد تو ام درمان
هر لحظه ی بارانی
ابریست شب و روزم
ابری تر از هر روزم
عریان ترم از پاییز
ویران ترم و لبریز
لبریز تر از هیچم
بر بغض تو می پیچم............

شاعر: شهزاد فریدونی

رویا دوشنبه 21 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 12:28 ب.ظ

پاییز غمم برگ به برگم متلاشی
سیلاب جنونم اگر ای عشق نباشی
پاییز تداعی قیام است و قیامت
پاییز چه زیباست
زمانی که تو باشی.........
#شهزاد

محمد شیرین زاده چهارشنبه 30 دی‌ماه سال 1394 ساعت 06:36 ق.ظ http://m-bibak.blogfa.com

بــاران شـروع بـه بـاریدن کـرده بـود

او چــشم هـایش را بـست

و مــرا آرام

بــه تــولد یـک بـــوسه دعـوت کـرد

اکـنون سـالها مـی گذرد

او را فــراموش کـرده ام

امـا آن بــوسه و بــاران را هــرگز ...



((محمد شیرین زاده))

نیلوفر سه‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1394 ساعت 05:20 ب.ظ

واااای خدای من چه تصاویری و چه پایان بندیی بهترین شعری بود که در این ماه گذاشتین خیلی عالیییی

دست شاعر درد نکند

بهار.ن سه‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1394 ساعت 03:20 ب.ظ

چقدر وبلاگ شما حال ما را خوب میکند...پایدار باشید

زنده باشید

Reza سه‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1394 ساعت 11:12 ق.ظ

درود مهربان...عالی

شیدا سه‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1394 ساعت 10:58 ق.ظ

از تموم اون غرور و داشته هام
تنهائی و عاشقی مونده برام
هنوزم با همه ی خاطره ها
توی اون کوچه ی لبریز صدا
صدای پرنده ها
رقص افتادن برگا به آهنگ هوا
همه نجوای درختا بی صدا وقت دعا
یاد اون خاطره ها
یاد اون چشم و نگاه
یاد اشک و غصه ها
یادمه چشم تو دریائی بود
دل من مثل، دلِ ماهی بود
تو شب دریائی چشمای تو
عشق و شب راستی که رویائی بود
رنگ شب تو مخمل خیس نگات
رنگ از بغض مسیحائی بود
عاشقی تو کوچه شهر دلم
با تو اما چه تماشائی بود
کوچه از رنگ و صدا
و عشق و غوغا تهیست
بی تو این کوچه بن بست
هوایش ابریست
ابر دلتنگیم از
خنده و شادی عاریست
بی تو این دلتنگی
، چه تماشائیست
درجمع من ودلتنگی فاصله ها
جایت ای تنها همیشه خالیست
شاعر: شهزاد فریدونی

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد