کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

چیزی در تو مرا به دلدادگی می برد

چیزی در تو مرا به دلدادگی می برد
آن سان که گل ها با کمند عطرها  
پروانه ها را به دام می کشند.
چیزی در تو مرا به احساس عاشقانه می برد
آن سان که برکه ها ترانه ی رنگین کمان ها را
با لحن لالایی برای ماه می خوانند
چیزی در تو مرا به جاهایی می برد
 که هرگز نرفته ام
به سلام اولین گل سرخ
به حضور سبز دستانت
به آغوش اولین شب عشق
که پر از ناز و نیاز و بوسه است
چیزی در تو دنیا را خالی می کند
تا تو تنها اویِ من باشی.

"پرویز صادقی"
نظرات 8 + ارسال نظر
مجتبی شنبه 26 دی‌ماه سال 1394 ساعت 08:03 ق.ظ http://yekmard.loxblog.com

شعر بسیار زیبا و دلنشینی بود ممنون

شیما جمعه 25 دی‌ماه سال 1394 ساعت 08:09 ب.ظ

سال ها گذشته اما من هنوز مهرت را در دل دارم و می دانم تو نیز هم
من و تو بی آنکه حواسمان باشد در نقشه ی به دو قسمت شده از یک گنج به سوی هم پیش می اییم...
بدون آنکه بدانیم

سپیده جمعه 25 دی‌ماه سال 1394 ساعت 03:26 ق.ظ http://asheghaneiesepid.blogfa.com

چشم های تو شهری را شاعر می کند
من با چشم های تو سوار لیموزین لیمویی ام می شوم
و
تو را با تمامِ تنِ تابستانی ات سوار می کنم
در چشم های تو
تمام معماریِ بی قواره یِ این شهر شلوغ
ساحلی آرام می شود و آرام می گیرم
موهای مجلسی ات سایه یِ آفتاب را بر سینه ام نقاشی می کند
و جای دست هام معجزه یِ موسی می شود بر اندامت
کاش دریای ِ چشمانمان بشکافد و آرام
انگار که هیچگــاه نبوده ایم
غرق شویم
شاید یکی مان ایمان بیاورد ...
| سجاد افشاریان |

سپیده جمعه 25 دی‌ماه سال 1394 ساعت 03:16 ق.ظ http://asheghaneiesepid.blogfa.com

به جایِ نبودنت در کلاس دست بالا بردم
تا در غیبتت دستی

آستینی بالا زده باشم
آنروز اخراج شدم
تو آمدی
من گفتم : نشد
تو خندیدی
شد
کمی بعدتر
باد ما را هم با خود برد
حالا سال هاست دست بالا می برم
تمام غیبت هایت را رَج می زنم
رگ می زنم
در رگ می زنم
و تا دست به کاغذ می زنم
انبوهِ ظرف های نشسته
خمیردندان تمام شده
و حتی قوریِ چایِ کپک زده
یا همین قاب کج شده
عاشقانه هایی دردآگینِ نبودنت می شوند

سجاد افشاریان

سپیده جمعه 25 دی‌ماه سال 1394 ساعت 02:58 ق.ظ http://asheghaneiesepid.blogfa.com

صبح
جایت روی تخت نقش بسته بود
کلی به جایت گریه کردم
با تو
سکوت سرشار از گفته ها می شود
فقط
کاش خودت گفته بودی
نه
سکوتت
...
سجاد افشاریان

محمد شیرین زاده جمعه 25 دی‌ماه سال 1394 ساعت 02:38 ق.ظ http://m-bibak.blogfa.com

ﺗﻤﺎﻣﻲ ﺭﻭﺯﻫﺎ

ﻳﻚ ﺭﻭﺯﻧﺪ

ﺗﻜﻪ ﺗﻜﻪ

ﻣﻴﺎﻥ ﺷﺒﻲ ﺑﻲ ﭘﺎﻳﺎﻥ ...


((شمس لنگرودی))

محمود امینی پنج‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1394 ساعت 08:15 ب.ظ http://shahdeasayesh.blogfa.com

سلام.
ایمیل من رو دریافت کردید؟

سلام. بله. فکر کنم بی پاسخ مانده.
به روی چشم امروز پاسخ میدم

ساجده رستمی پنج‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1394 ساعت 07:12 ب.ظ

زنگ را که میزنی...
دنیایم خلاصه می شود در چشمیِ کوچک در
تمام جهانِ من خلاصه می شود در مردی که چشمم را پر می کند از عشق
مردی که ردِ کفش های سفید زمان بر چند تار زیبای موهایش باقی مانده
دلم پر می کشد برای خانه های پیراهنش
در را که باز می کنم
نزدیک که می شود
نگاهش را که به من میدوزد...
آخ که چقدر نگاه دنیایم به من زیباست
چقدر خانه ام امن است


سلام اگر مایل بودید این نوشته مرا هم در وبلاگتان قرار دهید.
ممنون

زیبا بود.ممنون
حتما پست میکنم

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد