و دستان تو
بداهه ای گرم و بههنگام بود
که در ذهن گنجشکان زمستان دیده نمیگنجید
آمدی با سخاوت دستانت
و از کنار ناخنهایم، برگهای تازه جوانه زد
بر چند شاخگی موهایم
گنجشکهای جوان لانه ساختند
و آوازهای تازه آموختم
به آینه گفتم فرصت کم است
وقتی برای شمردن بهارهای رفته نمانده است
دستی به موهایم بکش
هرطور شده باید این فصل
زیبا بمانم.
"لیلا کردبچه"
از مجموعه: غمزیستی
لایک
واقعا چی داره به سر ادبیات ما میاد که مزخرف گوییهای افرادی مثل خانم کرد بچه و هزاران نفر دیگه که خودشونو شاعر میدونن شعر نامیده میشه، بلد نیستین شعر بگین برین همون استاد دانشگاه باشید و تدریس ادبیاتتونو بکنید ، فقط گند نزنید به ادبیات و شعر معاصرمون ، بذارید ادب و شعر این دوره با افرادی مثل نیما و سهراب و فروغ و اخوان و ... به پایان برسه ، شاید در نسل بعدی شاعر درست حسابی پیدا شد
بسیار زیبا
بعضی ها خجالت نمیکشن هر چرندی رو میگن و اسمش رو میذارن شعر؟؟؟؟
یه بار بخونید
با صدای بلند!
هر طور شده باید این فصل زیبا بمانم...