برای کفشی که
همیشه پایت را می زند
فرقی نمی کند
تو راهت را درست رفته باشی یا اشتباه
هر مسیری را با او
همقدم شوی
باز هم
دست آخر
به تاول های پایت می رسی
آدم ها هم به کفش ها بی شباهت نیستند
کفشی که همیشه پایت را می زند
آدمی که همیشه آزارت می دهد
هیچ وقت نخواهد فهمید
تو چه دردی را تحمل کردی
تا با او همقدم باشی.
"منتسب یه فروغ فرخزاد"
این نوشته متعلق به مهسا مجید پور است
آقا نیما؟!
شما با اینهمه اطلاع از شعر و با اینهمه شعرخوانی و شعرنویسی باور میکنی این شعر به قلم فروغ بزرگ باشه؟
راستش من اصلن باورم نمیشه
اگه میدونی تو کدوم کتابش این شعرو نوشته بی زحمت بهم اطلاع رسانی کن
سپاس
راستی نظرم انتقاد به شما نیستا رفیق خوب
امیدوارم همچنان با انرژی و پر قدرت ادامه بدی و خسته نشی نیمای عزیز
راستش الان یادم نیست که این شعر رو از کدام منبع برداشتم ولی با شما موافقم که این متن زیاد به فروغ نمیخوره!
اگر هم باشه بعید میدونم در دیوان اشعارش باشه مگر اینکه در نامه هایی که پس از مرگش چاپ شده باشه و یا در یکی از جراید زمان حیاتش.
در هر حال سپاس از حسن توجه شما