کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

دستم را بگیر!

دستم را بگیر!
همین دست
برایت ترانه عاشقانه نوشته؛
همین دست سوخته
در حسرت لمس دست های تو؛
همین دست
پاک کرده اشک هایی را
که در نبودت به گونه دویدند...


این دست
بوی ترکه های کلاس سوم را می دهد هنوز؛
این دست پینه بسته
از نوشتن مداوم نام تو...


دستم را بگیر
و از خیابان زنده‌گی

بگذران مرا...

 

"یغما گلرویی"

از کتاب: باران برای تو می بارد

-----------------------------------------------


پ.ن: کتاب‌هایی را که دوست دارم می گذارم دم دست، روی میز کارم که جلوی چشم باشد تا هر از گاهی ورقی بزنم و بخوانم. معمولا هم زمان یک یا دو کتاب بیشتر نیست. کتاب "باران برای تو می بارد" را نمایشگاه کتاب پارسال خریدم. از آن روز تا حالا این کتاب همیشه پای ثابت میز کارم بوده تا هر وقت دلم شعر خوب خواست بازش کنم و با خودم زمزمه کنم:  ممنون که هستی یغمای عزیز!

همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود

همه شب راه دلم بر خم گیسوی تو بود

آه از این راه که باریکتر از موی تو بود!

 

رهرو عشق از این مرحله آگاهی داشت

که ره قافله‌ی دیر و حرم، سوی تو بود.

 

"فروغی بسطامی"



(شعر کامل در ادامه مطلب)

 

ادامه مطلب ...

در مسیر باد باش و بوسه هایم را بگیر

در مسیر باد باش و بوسه هایم را بگیر

تو همیشه شاد باش و غصه هایم را بگیر

 

مستم از جام لبت، اى جانِ من هر روز و شب

جانِ من ارزانیت اما تو جامم را نگیر

 

چشمهایت مجمر و برق نگاهت آتش است

فرصت رقصیدنِ با شعله هایم را نگیر

 

بوسه هاى ماهى تُنگِ بلورین را ببین

من مثال ماهیم، راهِ هوایم را نگیر

 

بین تو یا زندگى، البته ترجیحم به توست

وقت مردن، خود بیا، با بوسه جانم را بگیر.

 

"ناشناس"

نشانی قلبت را هرگز از یاد نبرده ام

ماه من!

نشانی قلبت را هرگز از یاد نبرده ام
فرسنگ ها هم که دور باشی
هوایت که به سرم بزند
می نشانمت کنار رویا هایم
دست های دلواپسم را
قفل می کنم به بودنت..
"تو"

همان جان منی
که گاهی می رسی به لبهایم...

 

"ناشناس"

------------------------------------------------


چین و چروک های صورتم

چین و چروک های صورتم را

که ادامه دهی

به رفتنت می رسی

به زمستانی سخت

به برف

که سال هاست

جای سایه ات

روی سرم می نشیند.

 

"محسن حسینخانی"

در آن نفس که بمیرم...

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم

بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم

به گفت و گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم.

 

"سعدی"

 

 

نام تو شمال را زنانه می کند

با طلوع نام تو
روی حرفِ "سینِ" سر خوشانه اش
شاد مانه، یک ترانه، سبز می شود.
آن ترانه را جویبارِ روشنی، روانه می کند
-زیرِ پای بوته های چای
نام تو "شمال" را زنانه می کند.

"رضا مقصدی"

---------------------------------------------------

دفتر عشق:
بوسه چیدن ز لبت سلسله در سلسله هاست
اصلا این بوسه دوای غم کم حوصله هاست.

"ناشناس"


سخت است

سخت است
همزیستی دائم با کسانی که
دغدغه هایت را نمی فهمند
اما
عزیزان تواند!

"گابریل گارسیا مارکز"

----------------------------------------


+ کار قشنگ دوست عزیزم آقا نیما بهبودیان را اینجا ببینید:

وبلاگ ایدئولوژی پنهان


هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم

هزار جهد بکردم که سر عشق بپوشم
نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم
به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم

"سعدی"


اولین بار نیست

اولین بار نیست

که این غروب لعنتی غمگین‌ات کرده است

آخرین بار نیز نخواهد بود.

به کوری چشمش اما

خون هم اگر از دیده ببارد

بیش از این خانه‌نشین‌مان

نخواهد کرد ..

کفش و کلاه کردن از تو

خنده به لب آوردن‌ات از من ..

 

"عباس صفاری"

ای پیر خرابات که میخانه ندیدی

ای پـــــــــــــــــیر خرابات که میخــــانه ندیدی!
ویرانه دل مــــــــــــــاست تو ویــــرانه ندیدی!

ای رند غزل پـــوش، که بر ســـــنگ، سرت خورد

از دوست چه دیدی که ز بــــــــــــیگانه ندیدی؟


"مسیحا هاشم‌ورزی"


(شعر کامل در ادامه مطلب)

-------------------------------------------------

 

ادامه مطلب ...

به دیدارم بیا هر شب

به دیدارم بیا هر شب،
در این تنهایی ِ تنها و تاریک ِ خدا مانند
دلم تنگ است
بیا ای روشن، ای روشن‌تر از لبخند
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی‌ها
دلم تنگ است
بیا بنگر، چه غمگین و غریبانه
در این ایوان سرپوشیده، وین تالاب مالامال
دلی خوش کرده‌ام با این پرستوها و ماهی‌ها
و این نیلوفر آبی و این تالاب مهتابی
بیا ای همگناه ِ من درین برزخ
بهشتم نیز و هم دوزخ

به دیدارم بیا، ای همگناه، ای مهربان با من

...

"مهدی اخوان ثالث"


(شعر کامل در ادامه مطلب) 

------------------------------------------------

ادامه مطلب ...

از یه جایی به بعد



از یه جایی به بعد

به همه چیز و همه کس

بی اعتنا می شی!

دیگه نه از کسی می رنجی

نه به عشق کسی دل می بندی...


"گابریل گارسیا مارکز"

دوستت دارم

دوستت دارم

چو بوی تازه ی نان، به وقت افطار

دوستت دارم

چو عطر تند پدربزرگ، به وقت نماز

دوستت دارم

چو یاس های ترمه ی بی بی

چو شب بو های باغچه ی حیاط

چو گلبرگ سرخ میان کتاب

دوستت دارم

و هر بار بجای گفتنش؛

بو می کشم

تمام عطرهای جهان را

که از تن ات

بارها جا گذاشته ای.

 

"حمید جدیدی"

------------------------------------------------------


+ پیراهنت را باز می‏کنی.. و منی دیگر که به تاراج می‏رود... ماری کلر بانکوار

لب های تو

لب های تو
روزهای قرمز تقویم منند!
برای بوسیدنشان
باید همه چیز را
تعطیل کرد!

"محسن حسینخانی"

ما هرگز به هم نمی رسیم

می دانم
عمری ست کنارِ هم و
هرگز به هم نمی رسیم
درست مثل ریل هایی
که رؤیاهای ما را

به سر منزلِ ممکن رسانده اند

نازنین!
هرگز نخواه که روزی به هم برسیم
همچون واگن های بی قرارِ هر قطاری
واژگون خواهیم شد
آن وقت همه می فهمند
ما حامل چند گفت و گوی عاشقانه
چند نامه ی ناخوانده و
چند بوسه ی بی ریا بوده ایم.

"شیرکو بی کس"

تسبیح می سازم

تسبیح می سازم

از اسم زیبایت

هر صبح

نام تو را صدبار می بوسم...

 

"سیدعلی میرافضلی"

------------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

چقدر سخته
دلتنگ صدایی باشی

که قول دادی

هیچ وقت مزاحمش نشی...!

"ناشناس"


سه شعر کوتاه از حسین غلامی خواه

1)

آتشت را
تنها
خاکستر شدنم
خاموش می کند.

 

2)
کجای زندگی تیر خورده ایم
که تنها مرگ
پایان درد ماست؟

3)
هر غروب
می آید و مرا در آغوش می گیرد
تنها
"
تاریکی" ست که مرا خوب می فهمد.

"حسین غلامی خواه"

حکایت رفاقت من با تو

حکایت رفاقت من با تو
حکایت "قهوه" ایست که امروز با یاد تو تلخ تلخ نوشیدم ...
که با هر جرعه بسیار اندیشیدم...
که این طعم را دوست دارم یا نه؟
و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن...
که انتظار تمام شدنش را نداشتم...
تمام که شد فهمیدم .. باز هم قهوه می خوام...
حتی تلخ تلخ!

 

"عاطفه اکبری فر"


منبع:

http://shereno.ir/18403/17617/149578.html


می روی ﻭ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﻲ ﺑﺎﺭﺩ

می روی

ﻭ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻣﻲ ﺑﺎﺭﺩ

ﺑﻲ ﺍٓﻧﻜﻪ ﺣﺘﻲ

ﻳﻚ ﻭﺟﺐ ﺍﺯ ﺧﻴﺎﺑﺎﻥ ﺧﻴﺲ ﺷﻮﺩ!

ﻭ ﺍﻳﻦ

ﺍٓﻏﺎﺯ ﺷﺎﻋﺮﺍﻧﮕﻲ ﺯﻧﻲ ست

ﻛﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﺶ

ﺍﺯ ﭼﺸﻢ ﻫﺎﻳﺶ آﺏ ﻣﻲ ﺧﻮﺭﺩ ...

 

"هانی محمدی"

--------------------------------------------------------

 

دفتر عشق:

هر تنی شاید بتونه لذت بخش باشه

اما هر شونه ای عمرا بتونه آرامش بخش باشه.

"ناشناس"