فاصله ات را بامن رعایت کن!
من
بی جنبه تر از آنم
که
در برابر وفور عطر تو مقاومت کنم
و
تو را تا آخرین جرعه سر نکشم!
از
یک فاصله که نزدیک تر می شوی
ناخودآگاه
دست های قلبم
به
رویت آغوش وا می کنند و
همه
چیز در من از نو آغاز می شود...
فاصله
را که بر می داری
دنیا
در برابر زیبایی تو
مات
می شود و ترس بَرَم می دارد
که
نکند غرورم تاب نیاورد و
درون
ویرانم برایت پدیدار شود.
شکنجه
گر!
برای
غرورم هم که شده
فاصله
ات را با من رعایت کن!
"مصطفی زاهدی"
از کتاب: دستهایش بوی نرگس می داد
+ مصطفی زاهدی در سی ام تیر 1364 در شهر رشت به دنیا آمد. از سال 83 به طور جدی به نوشتن ترانه پرداخت و از سال 88 در کنار آن به شعر هم روی آورد. وی دارای مدرک کارشناسی ارشد مدیریت می باشد.
اولین مجموعه شعر مصطفی زاهدی با نام "دست هایش بوی نرگس می داد" توسط نشر بوتیمار در سال 1394 روانه بازار شده است.
اشعارتون بسیار زیباست
گاهی به خدا نفس کشیدن سخت است
یعنی نفسی تو را ندیدن سخت است
با زور مسکن قوی خوابیدن
با دلهره از از خواب پریدن سخت است
عاشق نشدی، زندگی ات تلخ شود
تا درک کنی که دل بریدن سخت است
بعد از تو خدا شبیه تو خلق نکرد
یعنی که شبیه ات آفریدن سخت است
هر روز سر کوچه نشستن تا شب
از فاصله های دور دیدن سخت است
حقا که تو سهم من نبودی، حالا
فهمیدن این درد شدیداً سخت است
باشد، تو برو، زندگی ات شاد، ولی
بی تو به خدا نفس کشیدن سخت است
(بهناز جعفری)
چقدر زیبا بود انتخابتون...