روی ملحفه هایی
که هنوز بوی تو را می دهند
غلت میزنم..
میخواهم از صفر شروع کنم
درست مثل همه بازنده ها
و بی خیال، روی طبل بی عاری ضرب بگیرم
حتی میتوانم لبخند بزنم
اتفاق خاصی نیافتاده
جز اینکه رفته ای
و این اصلن اهمیتی ندارد!
ببین
دارم با تنهایی
در ملحفه هایی با بوی تو
عشق بازی می کنم
من و تنهایی
با هم، به ریش دنیا میخندیم!
"گیلدا ایازی"
.سلام وبلاگ خیلیییییی زیبایی دارین خوشحال میشم به منم یه سربزنین
دمت گرم....
مخلصیم
روز جمعه تون بخیر
زنده باشید
جمعه من کجا بودم!!؟؟ آهان یادم اومد. شمال بودم. اونجا ...
مرسی