کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

پروانه های روش

از این آتشی که می سوزانَدم نمی توانم فرار کنم
هر بار که صدای تو می آید آتش می گیرم
و تمام درها به رویم بسته می شود
نگاه که می کنم می فهمم هیچ کدام

از پنجره های خانه پنجره نبوده اند
و آن حیاط بزرگی که هرشب

در آن می دویدم به سمت تو
تا گل های توی مشتت را روی دامنم بپاشی ...
همان نقاشی قدیمی ست که سالها پیش
زیر باران رنگ هایش به هم ریخت
یادت هست؟
من همان دخترکی بودم که لابه لای پیراهنت
دنبال پروانه های روشن می گشتم
همان خاتون چشم به راهی
که روی پله ها می نشست
و از خوشبختی بی انتهایش با کسی نمی گفت ..

از اینکه می توانست
هر شب با چراغی در کوچه ها دنبالت بیاید
و آن روسری قرمزی که هر بار گره اش را
خودت باز می کردی ...

"فرناز خان احمدی"

نظرات 2 + ارسال نظر
جواد چهارشنبه 27 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 08:48 ب.ظ

بسیار زیبا. نیما جان شما اینستا گرام یافیسبوک یا.. نداری ؟

سلام. خیر. فقط فیسبوک. که البته اختصاص به شعر ندارد.

رویا سه‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 09:57 ق.ظ http://dokhtareroyaei.blogfa.com

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد