گاه یک لبخند آنقدر عمیق می شود، که گریه می کنیم
گاه یک نغمه آن قدر دست نیافتنی می شود، که با آن زندگی می کنیم
گاه یک نگاه آن چنان سنگین است، که چشمانمان رهایش نمی کنند
و گاه یک عشق آن قدر ماندگار می شود، که فراموشش نمی کنیم.
.
رویای با تو بودن را
نمی
توان نوشت، نمی توان گفت و حتی نمی توان سرود!
با
تو بودن قصه شیرینی ست به وسعت تمام تنهاییها
و
داشتن تو فانوسی به روشنایی هر چه تاریکی در نداشتنت
و...
و من همچون غربت زده ای در آغوش بی کران دریای بی کسی
به
انتظار ساحل نگاهت می نشینم و می مانم تا ابد
تا
وقتی که شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشوید
عزیز
دریایی من...
"ناشناس"
آرام باش عزیز من ،
آرام باش ...
حکایت دریاست زندگى !
گاهى درخشش آفتاب ،
برق و بوى نمک ...
ترشح شادمانى ...
گاهى هم فرو مىرویم ...
چشمهاىمان را مى بندیم ،
همه جا تاریکى است ...
آرام باش عزیز من ،
آرام باش ...
دوباره سر از آب بیرون مىآوریم ،
و تلألوء آفتاب را مىبینیم ،
زیر بوته اى از برف ...
که این دفعه ...
درست از جائى که ،
تو دوست دارى ، طالع می شود ... !
زمستان ات به عشق نیما
سپاس ملودی عزیز
گاه...یک لبخند