کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

تو را تمام زنان جهان می‌خواهم

به اندازه ی آگهی‌های نیازمندی همشهری،

به بلندای نوارقلب‌های پدربزرگ،

به تعداد مین‌های مدفون در خاک زمین

دوستت می دارم

و از یاد نمی‌برم

سفره‌های شرمنده‌ی شهر را

با دوست داشتن تو!

 

نمی‌خواهم خواستنت

چشم‌بندی شود بر چشم هایم

برای ندیدن پلاسیدگی جهان...

از آغوشت پناهگاهی نمی‌سازم

برای گریز از تماشای تاول شهر

که ورم می‌کند آرام آرام

در احاطه‌ی دیوارهایی

که خواب شعار و شبنامه می‌بینند.

نمی‌گذارم بوسه‌ات

قفلی شود بر لب‌هایم

به زندانی کردن فریادها و سرودها...

 

تو را انسانی برابر می‌خواهم

در کنار خود،

نه لیلی‌ای که مجنون‌وار او را

به آشپزخانه بپوسانم

و خلاصه‌اش کنم

در ماشین لباس‌شویی و دیگ زودپز!

 

تو را تمام زنان جهان می‌خواهم

و تمام زنان جهان را آزاد.

 

"یغما گلرویی"


از کتاب: باران برای تو می بارد / انتشارات نگاه / چاپ اول 1388


نظرات 2 + ارسال نظر
اهورا یکشنبه 9 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 11:45 ب.ظ

شعری زیبا از فریدون مشیری
گفت دانایى که گرگى خیره سر
هست پنهان در نهاد هر بشر

... لاجرم جارى است پیکارى بزرگ
روز و شب مابین این انسان و گرگ

زور بازو چاره این گرگ نیست
صاحب اندیشه داند چاره چیست

اى بسا انسان رنجور و پریش
سخت پیچیده گلوى گرگ خویش

اى بسا زور آفرین مردِ دلیر
مانده در چنگال گرگ خود اسیر

هرکه گرگش را دراندازد به خاک
رفته رفته مى‌شود انسان پاک

هرکه با گرگش مدارا مى‌کند
خلق و خوى گرگ پیدا مى‌کند

هرکه از گرگش خورد دائم شکست
گرچه انسان مى‌نماید، گرگ هست

در جوانى جان گرگت را بگیر
واى اگر این گرگ گردد با تو پیر

روز پیرى گرکه باشى همچو شیر
ناتوانى در مصاف گرگ پیر

اینکه مردم یکدگر را مى‌درند
گرگهاشان رهنما و رهبرند

اینکه انسان هست این سان دردمند
گرگها فرمان روایى مى‌کنند

این ستمکاران که با هم همرهند
گرگهاشان آشنایان همند

گرگها همراه و انسانها غریب
با که باید گفت این حال عجیب

اگر تنهایی دندان دربیاورد........ یکشنبه 9 آذر‌ماه سال 1393 ساعت 09:58 ق.ظ http://mahtiti1393.blogfa.com

اصلا شعرهای یغما یه چیز دیگه است .......

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد