جاده های بی پایان را دوست دارم
دوست
دارم باغ های بزرگ را
رودخانه
های خروشان را
من
تمام فیلم هایی که در آنها
زندانیان
موفق به فرار می شوند
دوست
دارم
دلتنگ
رهایی ام
دلتنگ
نوشیدن خورشید
بوسیدن
خاک
لمس
آب
در
من یک محکوم به حبس ابد
پیر
و خمیده
با
ذره بینی در دست
نقشه
های فرار را مرور می کند.
"رسول یونان"
برگرفته از وبلاگ:
http://hessohalepaizi.blogfa.com/
که در قصه های تو نبودند می ترسم
از خیابان هایی که پایم را
به راه های نرفته بسته اند
و عشق های کوچکی که دلم را
به پنجره های وامانده ی لعنتی
می ترسم
از روزهایی که با تنور تو روشن نمی شوند
و شب هایی که با هزار و یک روایت گوناگون
چشم های مرا نمی بندند
دلم هوای خانه ی کاگلی ات را کرده
با پستوی تنگ و تاری
که عطر آغوش پدربزرگ را در آن حبس کرده بودی
دلم هوای تو را کرده
که برایم چای بریزی
و دوباره بگویی چگونه صورت من شصت سال پیش
جوانی کُرد را عاشق تو کرد
برایم چای بریز ننه آقا
و اشک هایم را
با گوشه ی گلدار چارقدت پاک کن
خسته ام ،
خسته
و هیچ کس آنقدر زن نیست
که ساعت ها بشود برایش گریست
"لیلا کردبچه"
از کتاب: صدایم را از پرنده های مرده پس بگیر / ننه آقا
----------------------------------------------------------------
دلنوشت: بیاد مادریزرگ نازنینم...
نه!... اگر بودی میدانم باز هم تنها سکوت میکردم.
بعضی چیزها را نمیتوان بر زبان راند...
مثلا پچپچ گلهای باغچه عشق و یا راز دلدادگی من به تو...
بعضی از حرفها همیشه پشت سکوت جا خوش میکنند.
شاید میترسند سکوت را بشکنند و بعد از آن غروری را هم به مرداب فراموشی بسپارند.
...
دیشب پا به پای آسمان گریستم.
میدانم... در این شهر پر از خاکستر از باران خبری نبود اما آسمان دل نازنینت بارانی بود...
آسمان دل من، به هوای دل شکستهء شقایق میگریست...
و چشم بیمار من، به هوای روح پاک مریمگونهء تو...
میخواستم آنقدر اشک بریزم که با قطرات آن بتوانم غم دوری از تو را حل کنم.
اما غم دوری از تو آنقدر عظیم بود که حتی با بارش آسمان هم حل نمیشد...
...
بارها به این اندیشیدم که ای کاش، هیچگاه دل به تو نداده بودم؛ اما بعد پشیمان شدم.
آخر اگر دل به تو نداده بودم که تا حالا بارها جان داده بودم.
لبخند بزن... نازنینت دل داده است تا جان نبازد...
میدانم که باز هم در خیالت به این میاندیشی که
چگونه باور کنی دختری را که دلش را به تو بخشیده است...
میدانم باز هم به نتیجه همیشگی میرسی! مهم نیست.
مهم این است که دل من آنجاست...
میدانم رسم امانت داری را به جا میآوری...
باورت میشود که نازنینت به تو بیشتر از خودش ایمان دارد؟
میدانم باور میکنی...
به روی نوشتههایم عطر یاس پاشیدهام تا شاید، باز تو را به یاد من بیندازد...
اگر دوست نداری بگو تا بعد از این عطر هر گلی را که تو دوست داری برویشان بپاشم...
"شهره روحبانی"
برگرفته از وبلاگ شاعر:
تمام دفترهایم به خاطر تو ورق خوردهاند
--------------------------------------------------------------------------
درباره شاعر:شهره روحبانی، متولد 1 مرداد 1359، تهران
کتابهای چاپ شده:
مجموعه شعر: غریبه ، نشر مرآتی ، 1381
متن کامل در ادامه مطلب:
ادامه مطلب ...
گیرم
دست های زمین
بی
بذر و
بی
خنده
گیرم
چنته ی زمان
بی
عشق و
بی
"هر چه تو می گویی" اصلا!
کافی بود کمی
فقط
کمی
پنجره
را باز کنی...!
زندگی
از
پنجره های بسته رد نمی شود!
"مهدیه لطیفی"
از کتاب: برف روی خط استوا / نشر فصل پنجم / شعر پنجاه و یک
مکالمه های کوتاه
کفاف گلایه های بلند مرا نخواهد داد
تا کی سلام کنیم
حال هم را بپرسیم
و به هم دروغ بگوییم که خوبیم
دروغ
هایمان از سیم های تلگراف و کوهها و دشت ها عبور کنند
و صادقانه به هم برسند
ما
فقط
دروغهایمان
به هم می رسد
من
خوب نیستم...
اصلا.
"رویا شاه حسین زاده"
برای
گوش به خوبی لالایی
و
برای دل به خوبی هدیه ...
تو
از کجا میآیی ای پری؟
راه
گم کرده ای بر این خاک،
یا
مسافری؟
و
من باید به موقع میخوابیدم
تا
خواب تو را میدیدم ...
پیامبر
عشق تو
این
همه که از تو میگویم
بیهوده
نیست
هر
کس که به چیزی یقین کند
میخواهد
تمام عمر
و
هر کجا
پیامبر
این یقین باشد ...
"آنتوان دوسنت اگزوپری"
در این سلولِ انفرادی را بشکن!
میخواهم از خودم فرار کنم
تو زندانبانِ خوبی نبودی
برای اسیری که
تمامِ نقشههایِ فرارش
به آغوشِ تو ختم میشد!
"نسترن وثوقی"
برگرفته از وبلاگ خانم وثوقی:
خاموش و
مغرور
همچون میراث
یک دهکدۀ دور
گنجی پنهان
در خطر هجوم
غارتگران
گنجی که من
دیده ام
و خود را به
ندیدن می زنم ...
"آنتوان دوسنت اگزوپری"
ما به درد هم
نمی خوریم
گیرم برای
زیر یک سقف رفتن عشق، آخرین معیار این جماعت باشد
گیرم دوست داشتن
بدون سند
حرام باشد، عجیب
باشد، باور نکردنی باشد
گیرم تا آخر
عمر تنها بمانم
گیرم دستانت
در دستانم هرگز قفل نشود
من اما...
گیر این
گیرها نیستم
من تا ابد
گیر چشمان توام
گیر دوست
داشتنت...
"ناشناس"
منبع: نت