کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

حالا که تو رفته یی ...

حالا که تو رفته یی می فهمم

دست های تو بود
که به نان طعم می داد
پنیر را به سفیدی برف می کرد
و روز می آمد و سر راهش با ما می نشست. _
حالا که تو رفته یی
و ملال غروبی نان را قاچ می کند
و برگ درختان
به بهانۀ پاییز
ناپدید می شوند.

 

"شمس لنگرودی"

 

از کتاب: "و عجیب که شمس ام می خوانند" (63 ترانه عاشقانه)

نظرات 6 + ارسال نظر
اژند جمعه 17 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 07:52 ب.ظ http://jahanbar-azhand.blogfa.com/

درود
خوشحال می شم کاراموتو سایتت ببینم .
اینم دوتاش ، دوست داشتی بذار.
jahanbar-azhand.blogfa.com
جهان برمدارتومی چرخد

1-پیدانمی شوم:

گم شده ام درچشم هایت
توولی
پیدای پیدایی درمن
درلحظه هایم
که به هوای تو،چه سرگردان ومتحیرمی چرخند
می چرخد چشم هایم وسرم
ولی پیدانمی شوم
درچشمهایت گم شده ام


2-یافتن دوباره ات:

سبک زندگیم

به نداشتن ات نزدیک می شود
چشم هایم تار و
من به سقوط
فلسفه ی رویاهم نمی تواندکمکم کند ...
که ناگهان،حضورم رامی فهمم
درتو؛
بااشک ها هماهنگ می شوی .

عاطفه پنج‌شنبه 16 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 01:57 ب.ظ http://ghamkhane-1900.blogfa.com

از پشت این پرده
خیابان
جور دیگری است
درها
پنجره ها
درخت ها
دیوارها
و حتا قمری تنبل شهری ...

همه می دانند
من سال هاست چشم به راه کسی
سرم به کار کلمات خودم گرم است
تو را به اسم آب
تو را به روح روشن دریا
به دیدنم بیا
مقابلم بنشین
بگذار آفتاب از کنار چشم های کهن سال من
بگذرد
من به یک نفر از فهم اعتماد محتاجم
من از این همه نگفتن بی تو خسته ام
خرابم
ویرانم
واژه برایم بیاور بی انصاف
چه تند می زند این نبض بی قرار

باید برای عبور از اینهمه بیهودگی
بهانه بیاورم
بحث دیگری هم هست
یک شب
یک نفر شبیه تو
از چشمه انار
برایم پیاله آبی آورد
گفت:
تشنگی های تو را
آسمان هزار اردیبهشت هم
تحمل نخواهد کرد
او به جای تو آمده بود
اما من از اتفاق آرام آب فهمیدم
ماه
سفیر کلمات سپیده دم است
دارد صبح می شود
دیدار آسان کوچه
دیدار آسان آدمی
و درها
پنجره ها
درخت ها
دیوارها
هی تکرار چشم به راه کی!
تا کی ...؟


:: سید علی صالحی ::

سلبی ناز رستمی چهارشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 01:32 ب.ظ http://salbinaz.blogfa.com

سلام آقا نیما
چند بار آمدم ، اما امکان نظر دهی نبود. به نظرم که از بلاگفا بود. با شعری تازه به روزم ، بیا خوووب!
ممنونم .

محمد چهارشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 01:05 ب.ظ http://m-bibak.blogfa.com

درختان کوچه
نمی‌توانند یکدیگر را بغل کنند
دست‌های آنها را همیشه قطع می‌کنند
مثل دست‌های من
که بیهوده کشیده شده است در فاصله
و در این سکوت
که هیزم‌شکن بین من و توست!

محمد چهارشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 01:04 ب.ظ http://m-bibak.blogfa.com

حالا که تو رفته یی می فهمم
دست های تو بود
که به نان طعم می داد
پنیر را به سفیدی برف می کرد
و روز می آمد و سر راهش با ما می نشست. _
حالا که تو رفته یی
و ملال غروبی نان را قاچ می کند
و برگ درختان
به بهانۀ پاییز
ناپدید می شوند.

حسین چهارشنبه 15 مرداد‌ماه سال 1393 ساعت 01:02 ب.ظ

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد