مکالمه های کوتاه
کفاف گلایه های بلند مرا نخواهد داد
تا کی سلام کنیم
حال هم را بپرسیم
و به هم دروغ بگوییم که خوبیم
دروغ
هایمان از سیم های تلگراف و کوهها و دشت ها عبور کنند
و صادقانه به هم برسند
ما
فقط
دروغهایمان
به هم می رسد
من
خوب نیستم...
اصلا.
"رویا شاه حسین زاده"
وای عالی بودن ممنونم
مرد اگر بودم
نبودنت را غروب های زمستان
در قهوه خانه ی دوری سیگار می کشیدم ..
نبودنت
دود می شد
و می نشست روی بخار شیشه های قهوه خانه
بعد تکیه می دادم به صندلی
چشمهایم را می بستم
و انگشتانم را دور استکان کمر باریک چای داغ حلقه می کردم
تا بیشتر از یادم بروی
نامرد اگر بودم
نبودنت را تا حالا باید فراموش کرده باشم
مرد نیستم اما نامرد هم نیستم
زنم
و نبودنت
پیرهنم شده است ..
رویا شاه حسین زاده