«بهترین شعرهایی که خواندهام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-
درباره من
نام: نیما، .....................................................
متولد: 9 اسفند 54، ........................................
محل سکونت: تهران، .......................................
وضعیت تاهل: متاهل .......................................
ایمیل: nima_m406[at]yahoo[dot]com
...................................................................
در میان باور همه که کوچه های عشق خالی از تک درخت های عاشق است، من درختی یافته ام که هر روز بر روی پیکره اش مشق عشق با نوک مهر می زنم، در میان باور همه که می گویند اگر از عشق بگویی سکوتی مبهم تو را قورت خواهد داد، ولی من با فریاد عشق در میان این کوچه باغ پر هیاهو فریاد زدم، فریاد زدم که دوستت دارم ای ستاره همیشه مهتابی من، چرا که در این کوچه ها تنها پروانه ها قدم می گذارند که رقص شاپرکها را به وادی عشق تنها به عشق هایی مثل تو تقدیم کنند. و به راستی که عجب رنگارنگ شدن از طبیعت عشق قشنگ است...
...................................................................
ادامه...
آقا نیما وب خوب و پر محتوایی دارید من خیلی استفاده می کنم .
من نویسنده و شاعر هستم (البته شاید)شعر از کتابهایم برایتان می گذارم اگر دوست داشتید در وب تان استفاده کنید از لطف شما بسیار سپاسگزارم
سادهگی
زمان، تلو تلو میخورد.
اگر در گوشش، زنی
باز هم کارِ خودش را میکند
اگر گوشمالیات دهد
با طعمِ توت فرنگیِ نسیم، نوازشت میکند
اگر خارج از آهنگ شوی
انگشت نما خواهی شد.
قانون را رعایت میکنی
که از میانِ دو چشم نفس بکشی
دلم برای سیب زمینیهای بی رگ
تنگ شده است
باید ستایششان کرد
تن ندادند به پیچیدگی
طفلک، قهوه
که جوشهایش هم باید سوزن سوزن باشد.
تنها اسطوخودوس دلش برایم میسوزد
به روانم دست میکشد
و شیبِ کوه را کمتر میکند
تا درکوچه و خیابان و ادارهی پلیس
مرثیه قانون را، بهتر تحمل
و به سیب زمینی فکر کنم
که پیچ پیچ نیست.
کتاب پیراهن کاغذی – ناهید حکیمی
روزهای چرک
من از خلوتِ بیابانهای بیپنجره
کرمهای شبتابِ کنار مرداب
و شب که انتهایش باز هم سیاهِ مطلق است
نمیگویم
من از روزهای چرکآلود
از خورشیدِ خفته
از درختانِ پاییز
و گرگهایی در لباسِ میش
میگویم
و از ازدخام کوه
که بر پشتم سنگینی میکند
شاعر : ناهید حکیمی – کتاب چنگ شکسته
روحت را برهنه کن
یک شعر بگو
آرام میشوی.
***
زندگی در دستِ مرگ زندانی
آیا مرگ آگاه است
چه زمان در من رخ خواهد داد؟
در اندیشهی دستم هستم
که هر روز کوتاهتر و کوتاهتر میشود.
کتاب گل ماهور (جملات کوتاه-کاریکلماتور)- ناهید حکیمی
آسمان
و هر چه آبی دیگر
اگر چشمان تو نیست
رنگ هدر رفته است . . .
بر بوم روزهای حرام شده
چه رنگها که هدر رفتند
و تو نشدند !
( عباس صفاری )
تا نام تـــــــو را میبرم
تمام شهر
به در و دیوار میخورند.
ناصر رعیت نواز
سلام بر شما
خیلی خوشحالم که انسان هایی هنوز هستند همچون شما که با قند پارسی دل میسوزانند.
درود بر شما آقای صادقی
آقا نیما وب خوب و پر محتوایی دارید من خیلی استفاده می کنم .
من نویسنده و شاعر هستم (البته شاید)شعر از کتابهایم برایتان می گذارم اگر دوست داشتید در وب تان استفاده کنید از لطف شما بسیار سپاسگزارم
سادهگی
زمان، تلو تلو میخورد.
اگر در گوشش، زنی
باز هم کارِ خودش را میکند
اگر گوشمالیات دهد
با طعمِ توت فرنگیِ نسیم، نوازشت میکند
اگر خارج از آهنگ شوی
انگشت نما خواهی شد.
قانون را رعایت میکنی
که از میانِ دو چشم نفس بکشی
دلم برای سیب زمینیهای بی رگ
تنگ شده است
باید ستایششان کرد
تن ندادند به پیچیدگی
طفلک، قهوه
که جوشهایش هم باید سوزن سوزن باشد.
تنها اسطوخودوس دلش برایم میسوزد
به روانم دست میکشد
و شیبِ کوه را کمتر میکند
تا درکوچه و خیابان و ادارهی پلیس
مرثیه قانون را، بهتر تحمل
و به سیب زمینی فکر کنم
که پیچ پیچ نیست.
کتاب پیراهن کاغذی – ناهید حکیمی
روزهای چرک
من از خلوتِ بیابانهای بیپنجره
کرمهای شبتابِ کنار مرداب
و شب که انتهایش باز هم سیاهِ مطلق است
نمیگویم
من از روزهای چرکآلود
از خورشیدِ خفته
از درختانِ پاییز
و گرگهایی در لباسِ میش
میگویم
و از ازدخام کوه
که بر پشتم سنگینی میکند
شاعر : ناهید حکیمی – کتاب چنگ شکسته
روحت را برهنه کن
یک شعر بگو
آرام میشوی.
***
زندگی در دستِ مرگ زندانی
آیا مرگ آگاه است
چه زمان در من رخ خواهد داد؟
در اندیشهی دستم هستم
که هر روز کوتاهتر و کوتاهتر میشود.
کتاب گل ماهور (جملات کوتاه-کاریکلماتور)- ناهید حکیمی