شاخه را محکم گرفتن این زمان بی فایده است
برگ می ریزد ، ستیزش با خزان بی فایده است
باز می پرسی چه شد که عاشق جبرت شدم
در دل طوفان که باشی ، بادبان بی فایده است
بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت
دست و پا وقتی نباشد ، نردبان بی فایده است
تا تو بوی زلف ها را می فرستی با نسیم
سعی من در سربه زیری ، بی گمان بی فایده است
تیر از جایی که فکرش را نمی کردم رسید
دوری از آن دلبر ابرو کمان ، بی فایده است
در من عاشق توان ذره ای پرهیز نیست
پرت کن ما را به دوزخ ، امتحان بی فایده است
از نصیحت کردنم پیغمبرانت خسته اند
حرف موسی را نمی فهمد شبان ، بی فایده است
من به دنبال خدایی که بسوزاند مرا
همچنان می گردم اما ، همچنان بی فایده است
از: کاظم بهمنی
از عاشقانه های وبلاگتون واقعا لذت بردم... فوق العادن!
و ممنونم.
سلام دوست عزیزم
من یه کدی نوشتم که با قرار دادن اوون در قسمت body کد های وبلاگت می توونی تبلیغاتی رو که در گوشه وبلاگت
نشون میده رو حذف کنی
به سر به ما بزن اگه کد رو استفاده کردی سایت من رو با عنوان کسب درامد از اینترنت در لینک های وبلاگت قرار
بده
ممنون