آرامم!
دارم بهخیالِ
تو راه میروم
بهحالِ تو
قدم میزنم
آرامم!...
دارم برایِ
تو چای میریزم
کم رنگ وُ
استکان باریک
پر رنگ وُ
شکسته قلم
آرامم!
دارم برایِ
تو خواب میبینم
خوابی خوب
خوابی خوش
خوابی پر از
چشمهایِ قشنگِ تو!
صدایِ جانَم
گفتنِ تووُ
برایِ تو
مُردنِ،
من!
آرامم،
بهخوابی
پراز خیلی دوستت دارم!
پر از کجا
بودی
پر از سلام،
دلم برایِ تو تنگ شده است
دارم برایِ
تو خواب میبینم
آرامم!
کنارِ تو حرف
میزنم
چای میریزم
تنَت را بو
میکنم وُ
لبت را میبوسم
دستت را میگیرم
و بهسمتِ پاییز قدم میزنم وُ
دل، بهدریا
میزنم
وَ به تو
سلام میکنم
سلام علاقهیِ
خوبم
علاقه جانِ
من
من به خیالِ
تو
آرامم.
میدانی؛
من سالهاست
به دوست داشتنِ تو آرامم.
از: افشین
صالحی
وبلاگ آقای افشین صالحی
http://havaliye-aram.blogfa.com/
خیلی زیبا بود...... و زبان من در مقابل این کلمات به صف کشیده و زیبا واقعا .............واقعا زیبا بود.
در هر رقصی چیزی شبیه تو هست
در فلامنکو،غرور و خشونتش
در تانگو،گرمایش
در سالسا،هیجانش
در عربی،هوسش...
در باله،کمالش
در سماع،از خود بیخود شدنش
در باقی رقص ها هم بی شک می توان چیزی شبیه تو پیدا کرد
من اما
در میان تمام رقص ها،رقصی را برمی گزینم که حتی شده 1 ثانیه
زودترآغوشمان را پیوند دهد.../
ممنونم آقا نیما.../
سلام
مثل همه شعرهای دیگرتان بی نظیر
سلام نیما ..خوبی؟
درسته لینکای من اوضاعش قاراشمیشه ..اما دوست دارم خاطره هام رو توشون حفظ کنم..حتی اگه دیگه حذف شده باشن.
سلام رویا جان
قشنگ گفتی. موافقم%