آدمها،
من را به یاد تو نمیاندازند
اینجا هیچکس شبیه تو نیست...
من در شهر
و در بین اینهمه آدم
همیشه دلتنگام...
اما همینکه دور میشوم
همینکه به درختی، کوهی، چشمهای برمیخورم،
تو را میبینم..
تو را که دشتها،
روی دستهایت میخوابند
و رودها،
ادامهی رگهای تواند...
و آب
آب ِ وحشی
که من را به نوازش ِ عریانیاش وامیدارد
تصویر آینهی توست...
دلم که تنگ میشود برایت
کنار آتش مینشینم،
دریا میکشم و
به درختان فکر میکنم...
از: مریم ملک دار
--------------------------------------------------------------------
خط از خانم مریم اماموردی
مسند به گلستان بر تا شاهد و ساقی را / لب گیری و رخ بوسی می نوشی و گل بویی.
"حضرت حافظ"
+ سالروز شکفتنت مبارک خانم اماموردی عزیز...
باید اعتراف کنم که تا قبل از آشنایی با شما و هنرتان، شناخت آنچنانی و حس خاصی به خوشنویسی نداشتم. تماشای آثار زیبا و فاخر شما دریچهای نو برای درک و شناخت این هنر ارزشمند به روی من گشود...
از داشتن دوستی مهربان و هنرمند چون شما به خودم میبالم. مهرتان روزافزون و هنرتان ماندگار.
درودزیبابود
سلام
تولد مریم عزیز مبارک
(اینجا گل هم که ندارین)
ممنونم نیما ، قد تموم دنیا .... چه زیبا نوشتی . قابل اینهمه تعریف نبوده و نیستم