بوی صبح میدهی،
و گنجشکها
در خندههایت پرواز میکنند.
حسودیام میشود
به خیابانها و درختهایی،
که هر صبح
بدرقهات میکنند...
حسودیام میشود
به شعرها و ترانههایی که میخوانی
- خوشا به حال کلماتی،
که در ذهن تو زیست میکنند!-
دلم میخواهد
یکبار دیگر
شعر را
خیابان را
تمام شهر را،
با کودک مهربان دستهایت
از اول،
قدم بزنم...
"مریم ملک دار"
برگرفته از وبلاگ:
http://sedigh-ghotbi.blogfa.com
-------------------------------------------------------------
پی نوشت، 94.02.15 :
دوست عزیزم "سروش" کامنت گذاشتند و گفتند که این شعر برای آقای حامد ویسی است. با سرچ در گوگل به صفحه شخصی اقای ویسی در سایت شعر نو رسیدم. بله این شعر در دفتر اشعار ایشان ثبت شده بود اما چیزی که مانع شد تا این شعر رو به نام ایشان ثبت کنم این بود که چند شعر در دفاتر آقای ویسی دیدم که متعلق به خودشان نبوده و از اشعار دیگران کپی کرده بودند!! مثل شعری از ازاد نوروزی و شعری از گروس که با شعری دیگر منسوب به حسین پناهی را با هم ادغام کرده و به نام خودشان ثبت کرده بودند!
بنابراین با اینکه منبع معتبری برای اثبات اینکه این شعر برای خانم ملک دار است، نیافتم اما با توجه به قرائن مشهود و مشکوک! انتساب این شعر به آقای حامد ویسی هم ممکن نیست مگر اینکه به نحوی اثبات شود.
با تشکر از سروش عزیز
زیباااا
عالی
احساساتی لطیف و مهربان
با سلام...
این شعر از اشعار سرکار خانم مریم ملک دار
سلام
لطفا بررسی نمایید شاعر این شعر زیبا "حامد ویسی " باید باشه.
بررسی و در ذیل شعر پی نوشت شد.
سپاس سروش عزیز
سلام وبلاگ شما عالیه تازه برخورد کردم خسته نباشی
ممنون آقای نیما
سلــــــــــام وبلاگــــــــــــــــــ قشنگــــــــــــــــــــی داری ٰ به منم سر بــــــــــــــــــزنـ ...
بیا برویم کمی قدم بزنیم ..
نگران نباش !
دوباره باز می گردانمت به قاب عکس !!
:: رضا کاظمی ::
بوی صبح میدهی...این عبارت به تنهایی یه شعر کامله.مرسی