کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

شانه های تو

من شانه های تو را می خواهم

و خیابان های خواب هایم را.

 

از: مهدیه لطیفی

------------------------------------------------------------------


دفتر عشق:

بـعضـی آدم هـا را نـمی‌شـود داشـت
فقـط مـی‌شـود یـک جـور خـاصـی دوستـشـان داشـت
بـعضـی آدم هـا اصـلا بـرای ایـن نـیستـنـد ،
کـه بـرای تـو بـاشنـد یـا تـو بـرای آن‌هـا
اصـلا بـه آخـرش فکـر نـمـی‌کنـی .. .
آنهـا بـرای ایـننـد کـه دوستـشـان بـداری ،
آن هـم نـه دوسـت داشتـن مـعمـولـی نـه حتـی عـشـق
یـک جـور خـاصـی دوسـت داشتـن کـه اصـلا هـم کـم نـیسـت ..
ایـن آدم‌هـا حتـی وقتـی کـه دیگـر نـیستنـد هـم ،
در کنـج دلـت تـا ابـد یـه جـور خـاص دوسـت داشتـه خـواهنـد شـد ...

نظرات 27 + ارسال نظر
گل ناز پنج‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:36 ب.ظ http://golenazj.persianblog.ir/

جالب بود. [گل]

سیاه نامه چهارشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:32 ب.ظ

چه حال عجیبیه دوست داشتن کسی که می دونی برای هم نیستید؛هر روز دعاش می کنی بی اونکه بدونه؛ حاضر نیستی هیشکی دیگه رو تو دلت راه بدی چون می ترسی دیگه اون دوس نداشته باشی...
چقدر سخته دوست داشتن وقتی هم تو و هم اون می دونید که هیچ جای دنیا نیست که توش بتونید مال هم باشید...

سمانه شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:09 ق.ظ

دوستت دارم پریشان‌، شانه می‌خواهی چه کار؟
دام بگذاری اسیرم‌، دانه می‌خواهی چه کار؟

تا ابد دور تو می‌گردم‌، بسوزان عشق کن‌
ای که شاعر سوختی‌، پروانه می‌خواهی چه کار؟

مردم از بس شهر را گشتم یکی عاقل نبود
راستی تو این همه دیوانه می‌خواهی چه کار؟

مثل من آواره شو از چاردیواری درآ!
در دل من قصر داری‌، خانه می‌خواهی چه کار؟

خرد کن آیینه را در شعر من خود را ببین
شرح این زیبایی از بیگانه می‌خواهی چه کار؟

شرم را بگذار و یک آغوش در من گریه کن‌
گریه کن پس شانه‌ی مردانه می‌خواهی چه کار؟

مهدی فرجی

سمانه شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:00 ق.ظ

پرواز در هوای خیال تو دیدنی ست

حرفی بزن که موج صدایت شنیدنی ست

شعر زلال جوشش احساس های من

از موج دلنشین کلام تو چیدنی ست

یک قطره عشق کنج دلم را گرفته است

این قطره هم به شوق نگاهت چکیدنی ست

خم شد- شکست پشت دل نازکم ولی

بار غمت ـ عزیز تر از جان ـ کشیدنی ست

من در فضای خلوت تو خیمه می زنم

طعم صدای خلوت پاکت چشیدنی ست

تا اوج ، راهی ام به تماشای من بیا

با بالهای عشق تو پرواز دیدنی ست

گل ناز شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:24 ق.ظ http://golenazj.persianblog.ir/

نگو کسی به فکرت نیست
و نامت را دنیا از یاد برده است
شاید دنیا
تویی و من

و نام ما مهم نیست در جریده عالم
با حروف درشت جاپ شود
همین که جانانه بر لبی جاری شود
تا ابدیت خواهد رفت

-عباس صفاری-

فانوس خیس جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:56 ب.ظ http://fanouskhis@yahoo.com

سلام

وب زیبائیه

بهم سر بزن

نوشین جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:58 ب.ظ

حرف دل مارو زدی نیما جان

قاب عکس خالی جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:17 ب.ظ

سلام...وبلاگ خوبی دارین ..لطفا به صفحه فیس بوک ما به نام قاب عکس خالی سر بزنید ...خوشحال میشیم.. با تشکر

فاطمه جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:30 ب.ظ

بسیار زیبا بود

نارمیلا جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:03 ب.ظ

آره بعضی آدم هارو نمیشه داشت
و این
تجربه ی تلخ منه........

نیمای عزیز به وبلاگ شهلا نظری یه نیم نگاهی بنداز اگه فرصت شد و رغبت داشتی

رهگذر جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:42 ب.ظ http://s1.picofile.com/file/7874265585/images_74_.jpg

با اجازتون این متنی که در قسمت دفتر عشق بود رو استفاده میکنم ! **

مهران جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:22 ب.ظ http://kamidirtar.blogfa.com

از شوکت فرمانروایی‌ها سرم خالیست
من پادشاه کشتگانم کشورم خالیست

چابک‌سواری نامه‌ای خونین به دستم داد
با او چه باید گفت وقتی لشکرم خالیست...

به ما سربزن

alone جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:06 ب.ظ http://alone1996.blogfa.com

بار پیش که رهایم کردی ،
بهانه ات قسمت بود و تقدیر...
اینبار بهانه ات چه خواهد بود آشنای قدیمی ام؟!
بگذار من بگویم ...
حماقت..
آری حماقت بهانه ی خوبیست..
من حماقت میکنم که میدانم خواهی رفت اما...
لعنت به دل عاشق من...

نژلا جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 07:29 ق.ظ http://www.nezhlaoketab.blogfa.com

بسیار زیبا

آوا جمعه 11 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:14 ق.ظ http://avaye3nobar.blogfa.com

از دست رفتنهای من دست خودم نیست
مگذار آن را پای من، دست خودم نیست

دنیای من در دستهایت بود و گم شد
حس می کنم دنیای من دست خودم نیست

یک باره دیدم دست من لرزید و تب کرد
دیدم که دستم، وای من! دست خودم نیست

یک در میان می زد نمی دانم کجا رفت
دیگر دل شیدای من دست خودم نیست

از دست وقتی می رود گرمای دستت
سرمای جان فرسای من دست خودم نیست

پروا مکن از دستهای عاشق من
دستان بی پروای من دست خودم نیست

از دست تو من سر به صحرا می گذارم
باور کن ای لیلای من! دست خودم نیست


محمدرضا ترکی

هلیا پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:41 ب.ظ http://baharaneman.mihanblog.com/

به قدمت عشق سوگند

در گلوگاهِ من
درخت سیبی هست
که از آن
مردی را
بر دار کرده‌اند .

اگر دهان می‌گشایم و روی می‌گردانی
بگردان
اما به قِدمَتِ عشق سوگند
که تباهیِ من از مِی و افیون نیست .

اوست که در گلوگاهم آویخته است و
می‌پوسد
آرام آرام ...

لئوناردو آلیشان

من پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:03 ب.ظ http://www.doorenazdik.blogfa.com

خیلی خیلی زیبا بود . واقعا لذت بردم !

باز هم ممنون .

مجتبی پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:05 ب.ظ http://rendeparsi.blogfa.com

درد...، درد است
دلخوش مکن به وارونه خواندنش
تنها تویی و تنهاییت
تویی و باران پشت پنجره،
دوربین را بچرخان
کلید را لمس کن
حرکت...
زندگی آغاز میشود
دیگر بار در شکوه چشمانت
وجود پر مهرت
و دست های تو
برای گشودن درهای دردناک جهان کافیست
باور کن
چونان همیشه
خدا را
صمیمانه باورش کن

shadi پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:05 ب.ظ

وااااای متن دفتر عشق وصف حال الان منه !
الن دقیقاً یه همچین آدمی تو زندگیمه !
حس خوبیه :)

مودب پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:02 ب.ظ http://nazoniaz92.blogfa.com/

مگذار که عشق، به عادتِ دوست داشتن تبدیل شود !

مگذار که حتی آب دادنِ گلهای باغچه، به عادتِ آب دادنِ

گل های باغچه بدل شود !
عشق، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتنِ دیگری

نیست ،
پیوسته نو کردنِ خواستنی ست که خود پیوسته ، خواهانِ

نو شدن است و دیگرگون شدن.

تازگی ، ذاتِ عشق است و طراوت ، بافتِ عشق .

چگونه می شود تازگی و طراوت را از عشق گرفت و عشق

همچنان عشق بماند ؟
عشق، تن به فراموشی نمی سپارد ، مگر یک بار برای

همیشه .
جامِ بلور ، تنها یک بار می شکند . میتوان شکسته اش

را ،
تکه هایش را ، نگه داشت . اما شکسته های جام ،آن

تکه های تیز برنده ، دیگر جام نیست .
احتیاط باید کرد . همه چیز کهنه میشود و اگر کمی

کوتاهی کنیم ، عشق نیز .
بهانه ها جای حسِ عاشقانه را خوب می گیرند ..


متنی از کتاب "یک عاشقانه آرام" اثر نادر ابراهیمی

فاطیما پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:16 ب.ظ

سلام من همیشه به اینجا سر میزنم خواستم یک بار هم ازتون تشکر کنم و واقعا مطالب انتخابی تون خیلی زیباست ممنون از زحمات شما

Aseman پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 02:08 ب.ظ http://mosaferejade.blogfa.com

هر کس زخم های دستم را دید پرسید :

چرا با خود چنین کردی؟

اما هیچکس زخم های بزرگ دلم را ندید

تا بگوید:

چرا با تو چنین کردند ....../

roya پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 01:18 ب.ظ http://romantick.blogfa.com

من میان شرم می خواهمت
و تو لابه لای غرور
لب به دوست داشتن باز می کنی !
دنیای عجیبی می شود
وقتی باران می بارد و تو... عاشق می شوی ...!

عاشقانه های حوا پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:07 ب.ظ

عاشقت نشدم،
که صبح‌ها
در خواب ساکتِ خانه‌ای
بی‌پنجره، بی‌در مانده باشی
و تلفن
صدایم را پشت گوش انداخته‌باشد

عاشقت نشدم،
که عصرها
دست خودت را بگیری و ببری پارک
انقراضِ نسلت را روی تاب‌های خالی تکان بدهی
و فراموش کرده‌باشی
چقدر می‌توانستم مادرِ بچه‌های تو باشم

عاشقت نشدم،
که دلتنگی شب‌هایم
تنها گوشی همراهت را بی‌خواب کند
درست در لحظه‌ای که خواب سنگینت
باید کمر تخت را شکسته باشد

عاشقت نشدم،
عاشقت نشدم که دوستت دارم‌هایم را
در شعری پنهان کنم،
که باید از صافی هزار گلویِ گرفته رد شود،
و بعد
تصور کنم آن را
دیگری برای تو می‌خواند.

ناز و نیاز پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 11:17 ق.ظ http://nazoniaz92.blogfa.com/

عذر ماهی ها را بخواه

این حوض دستش به ماه که برسد

دلش / آب می شود ... هوای رو...یا می کند

که از آسمان / جزرش به او برسد

مَد ش بماند برای کشیدن ِ / بادبان ِ ناخدا ...

از دوش ِ رگبار / بارش را بردار

رگش بماند برای شاه

شاهرگش برود / زیر ِ قول ِ کولی ها

که بی چپق / صلح میکنند

بی پرچم / سفید میپوشند

بی دلیل / دل می دهند

بی دل / دوئل می کنند ..........

قبیله یعنی ، ستارۀ شمال پشت ِ خرس قطبی / تا نهایت ایستاده

بی آنکه برای خورشید ، دلیل بیاورد

عروس ماهی ها / زیرآب ِ جزیره را هم بزنند

به نقشه های گنج بر نخواهد خورد

وقتی که یک کشتی ِ شکسته پناه می خواهد ...

.

.


عذر ِ ماهی ها را بخواه

این سیاره به زور ِ آبشش / آب از سرش نخواهد گذشت

چه یک وجب ... چه یک فانوس دریایی ...

ناخدا که باشی ، درک میکنی

فانوس ِ دریایی بین دزد ِ دریایی و مردان ِ باخدا ، فرقی نمی گذارد

و اگر حقیقتی وضوح داشته باشد

جفتشان را / به یکسان روشن می کند ...


هومن شریفی

سجاد پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:38 ق.ظ http://www.forum.no1-phone.ir

سلام وبلاگ جالبی دارین..
ممنون میشم به انجمنم بیاید و توش عضو شین http://www.forum.no1-phone.ir
:)

سجاد پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:38 ق.ظ http://www.forum.no1-phone.ir

سلام وبلاگ جالبی دارین..
ممنون میشم به انجمنم بیاید و توش عضو شین http://www.forum.no1-phone.ir
:)

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد