هرچه کردم... هرچه... آه! انگار آرامم نکرد
روستا از چشم من افتاد، دیگر مثل قبل
گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد
بی تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد
درددل با سایه و دیوار آرامم نکرد
خواستم دیگر فراموشت کنم، اما نشد
خواستم، اما نشد، این کار آرامم نکرد
سوختم آنگونه در تب، آه! از مادر بپرس
دستمال تببُر نمدار آرامم نکرد
ذوق شعرم را کجا بردی که بعد از رفتنت
عشق و شعر و دفتر و خودکار آرامم نکرد.
"زنده یاد نجمه زارع"
---------------------------------------------------------
زندگی نامه زنده یاد نجمه زارع:
نجمه زارع در 29 آذرماه 1361 در شهرستان کازرون دیده به جهان گشود. وی شش ماه پس از تولد همراه با خانواده اش به قم عزیمت نمود و در آنجا ساکن شدند. طی سالهای 79 تا 81 در دانشگاه همدان به تحصیل در رشتهی عمران پرداخت. وی در دوران کوتاه زندگی خود با حدود 30 عنوان برگزیده در کنگرههای شعر و سرایش 4 دفتر شعر، نام خود را در حافظهی ادبی ایران ثبت نمود. نجمه زارع در 31 شهریور 1384 در بیمارستان گلپایگانی قم پس از آن که در اثر تزریق داروی بیهوشی چند روز دچار مرگ مغزی بود در سن 23 سالگی و در اوج جوانی دارفانی را وداع گفت.
روحش شاد و یادش گرامی
روحش شاد
خدایش رحمت کند...یاعلی
ماه شدهام
راهنمای مسافران.
و چه غمانگیز است حکایتِ مسافری که
پایانِ راه
ماه میشود!
سلام..حال شما خوبید؟؟
انشالله این شاعر در جوار رحمت الهی روزی داده بشه و خدایش بیامرزد..شعر خیلی زیبایی ازش گذاشتید..ولی واقعا حیف خیلی زود ازدست رفت ..میگن انسانهای پاک جاشون اینجا نیست و زود پر درمیران برای پرواز..
وبقیه شعرهایی که اینجا گذاشتین خیلی خوبن و خواندنی..
راستی من منتظرتون موندم که بیایید ولی نیومدید..حتما اگر تونستید بیایید و درمورد سوالم پاسخ بدید..ممنونم ازشما
از روے کینــه نیــسـت اگــر خـَنجــر بــه سـینــه ات مــے زننــد
ایـن مردمــــان ؛ تنـــها بــه شــرط چاقـــو دل مــــے برنـد!
نجمه جان روحت شاد عزیزم ...
اینجا، مهم نیست کجاست
بیتو
همهجا دور است
افشین صالحی
برای مـــن
همان حضور تـــو
در پشت واژه هایم
بــس...
سلام
روجش شاد و یادش گرامی...
با عرض پوزش به نظرم یه جاشو اشتباه نوشتم:
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
نخواست او به من خسته بی گمان برسد
شکنجه از این بیشتر که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد
چه میکنی اگر او را که خواستی یک عمر
به راحتی کسی از راه ناگهان برسد
رها کنی برود از دلت جدا باشد
به او که دوست ترش داشته، به آن برسد
رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطه ی جهان برسد
گلایه ای نکنی ،بغض خویش را بخوری
که هق هق تو مبادابه گوششان برسد
خدا کند که...، نه، نفرین نمی کنم، نکند
به او که عاشق او بوده ام زیان برسد
خداکند فقط این عشق از سرم برود
خدا کند که فقط زود آن زمان برسد...
-زنده یاد نجمه زارع-
---
واقعا این خانوم زیبا می نوشت. دریغ.
من غزل های نجمه زارع رو خیلی دوست دارم.
ولی نمی دونستم در اوج جوانی فوت کرده.
به روزم دوست من و منتظر حضورت
سلام جناب.شما که زیاد به محبتستانم اومدید! چطور یادتون نمیاد؟؟؟!!!
ضمنا ممنون از لطفتون
سلام
زیبا بود
روحش شاد...
اشک من گم شده است
اشک بیچاره کجاست ؟
خانه ی آه نبود
نکند پیش دعاست ؟
گفته بودم که نرو
توی پس کوچه ی عشق
نیست شایسته ی تو
چه کنم؟ سر به هواست
گفته بودم که تو را
گریه ها می دزدند
کاش او می فهمید
گریه عشق فناست .../
سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل
بیرون نمیتوان کرد الا به روزگاران
چندت کنم حکایت شرح این قدر کفایت
باقی نمیتوان گفت الا به غمگساران
سلام
اغا
من مردم و زنده شدم
واقعا شعراتون همهشون گلچین هستن
همشونو میخونم الان یه ساله هر روز به عشق یه شعر تازه هر روز سر میزنم بهتون
یعنی یه روز اپ نمیکنین از دست رفتم هااااااااا
خارق العادست این اهنگتون هم
میشه برام بفرستینش
منم هر از گاهی مینویسم ولی چرت و پرت
یکیشو براوتن میذارم اینجا
من مانده ام و وسعتی از کاغذهای سپید
پریشان تر از باد
پر از رنج هایی که یکی یکی کاغذهایم را مچاله میکند
کجا بروم
این درد را تا کی با خود به دوش بکشم
شانه هایم دارند خفه میشوند
دلم معجزه ی میخواد
معجزه ای به نام دوست
دوستی از جنس خاک سرخ
بالاخره در اخر ازتون ممنونمم