شلوغی پیاده رو
بهانه ی خوبیست که
دست های کسی
را برای همیشه گم کنی!
درست در لحظه
ای که
تکه ای از "دوستت دارم"
هنوز در دهانت است.
"لیلا
کرد بچه"
-------------------------------------------------------------
دانلود ترانه زیبای AmiTiRata
+ این ترانه رو سال گذشته توی وبلاگ گذاشته بودم. امروز که آمار دانلودش رو دیدم برام جالب بود. تا به امروز 476 بار دانلود شده! خواننده اش نمیدونم کیه و به چه زبانی خوانده شده! اما قشنگه. پیشنهاد میکنم که دانلود کرده و گوش کنید.
اگر کسی خواننده این ترانه رو میشناسه ممنون میشم اطلاع بده.
++ این هم نظر خانم مهرنوش در مورد این ترانه:
ترانه
ظاهرن به زبان رومانیاییست. با عنوان
"خاطره ی تو" و توسط Liviu Guta & Florin اجرا شده و البته هم شعر و هم موسیقیش زیباست.
اینم متن آهنگ و ترجمش:
Aseara te-am simtit...
دیشب من تو را احساس کردم
N-ai vrut sa te sarut...
تو نمی خواستی که من تو را ببوسم
Plangeai usor pe perna...
در حالی که به آرامی روی بالش می گریستی
Ca dormi te-ai prefacut...
و وانمود می کردی که خوابی!
Abia de dimineata...
اما هنگام صبح
Am gasit un bilet...
وقتی که نامه ات را یافتم
In care tu mi-ai scris...
اونجا نوشته بودی برای من
Sa nu te mai astept...
که دیگر منتظر تو نمانم!
Amintirea ta...
خاطرات تو
Imi fura linistea...
آرامش من را می رباید
Amintirile cu noi...
A vrea sa le aduc inapoi...
من می خواهم که خاطراتمان را دوباره داشته باشم!
Aseara am plans si eu...
دیشب من خیلی گریه کردم
Dar n-am vrut sa-ti arat...
اما نخواستم که اون رو به تو نشان بدم
Am simtit ca de azi...
من متوجه شدم که از الان
Nu vrei sa te mai vad...
تو نمی خواهی که دیگر من را ببینی
Abia de dimineata...
سرانجام، هنگام صبح
Cand singur m-am trezit...
وقتی که من تنها از خواب برخاستم
Stiam ca-s vinovat...
من فهمیدم که گناهکار هستم
Si nu ti-am zis nimic...
و چیزی به تو نگفتم!
Amintirea ta...
خاطرات تو
Imi fura linistea...
آرامش من را می رباید
Amintirile cu noi...
A vrea sa le aduc inapoi...
من می خواهم که خاطراتمون رو دوباره داشته باشم.
آهنگ بسیار زیبایی ست
سپاس
salam nima jan ahange jadide webloget kheili ghashange mesle hamishe ali hasti webet beham aramesh mide
اما کاش دست ها را تا همیشه گم نکنیم...
سلام.ترانه ظاهرن به زبان رومانیاییست.با عنوان
"خاطره ی تو" وتوسط Liviu Guta & Florin Salam اجرا شده و البته هم شعر و هم موسیقیش زیباست.
بهانه ها همیشه روبراهند. کافیه دست دراز کنی یکی میگیری
نیما جان مرسی که اومدی
وبتو دوس دارم
مخصوصن آهنگشو .آرامش بخشه
سلام.ممنونم که به وبلاگ بنده اومدید.اهل شعروادبیات هستیددرسته؟10سالم بودکه شعرمیگفتم!اونم چه شعرهایی!!!هیچکس تشویقم نکردوذوق شاعری من برای همیشه دروجودم مرد.حالاگه گاهی باقلم سرحرف رابازمی کنم وچندخطی می نویسم وبه قول دوستان نویسندگی می کنم!!
سخت است،
بر زبان نیاوردن اسمی
که هر صبح و شام،
ورد زبانت بود!
سخت است....سخت
روزه ی نامت
عزیزم!
(نارمیلا)
سلام نیمای عزیز . همیشه به وبلاگتون سر میزنم اما اینقدر درگیر درس و دانشگاه هستم ک فرصت کامنت گذاشتن ندارم. این رو هم بهتون بگم که آدرس وبلاگتون رو به کلی از دوستانم اعلام کردم که مهمون عاشقانه هات باشن. روز و روزگارت خوش.
دختر قشنگت رو ببوس. بای
سلام
با اجازه لینکت کردم
خوشحال می شم لینکم کنی
ممنون نیما [گل]
با من
رفت و آمد نکن
«رفتن»
فعل قشنگی نیست
با من
فقط راه بیا ...
* شهناز اسحاقی
ممنون که سر زدید. شعر هم خیلی قشنگ بود.
اهنگ وبتون خیلی قشنگه.قشنگ و آرامشبخش.
به سلامتی یک نخ سیگار که
حداقل میدونم قبل از من کسی
لب نگرفته....
حرف هایم را نگرفتی هم نگرفتی
فقط
دستانم را بگیر...
آرش امینی
من آرزومند دهانت هستم ، صدایت ، مویت
دور نشو
حتی برای یک روز
زیرا که ...
زیرا که ...
- چگونه بگویم -
یک روز زمانی طولانی ست
برای انتظار من
چونان انتظار در ایستگاهی خالی
در حالی که قطارها در جایی دیگر به خواب رفته اند !
ترکم نکن
حتی برای ساعتی
چرا که قطره های کوچک دلتنگی
به سوی هم خواهند دوید
و دود
به جستجوی آشیانه ای
در اندرون من انباشته می شود
تا نفس بر قلب شکست خورده ام ببندد !
آه !
خدا نکند که رد پایت بر ساحل محو شود
و پلکانت در خلا پرپر زنند !
حتی ثانیه ای ترکم نکن ، دلبندترین !
چرا که همان دم
آنقدر دور می شوی
که آواره جهان شوم ، سرگشته
تا بپرسم که باز خواهی آمد
یا اینکه رهایم می کنی
تا بمیرم !
پابلو نرودا
دلا غمین مباش - هاینریش هاینه
دلا، دلا غمین مباش و
تقدیرت را تاب بیاور
بهار نو، دوباره باز پس میدهد،
هرچه را که زمستان از تو ربود.
و چه بسیار که بهرِ تو مانده است!
و چه زیباست، جهان هنوز!
دلا، هر چه خوشش میداری
همه را، همه را میتوانی دوست بداری!
تمام راهها را به رویم بستهاند
از مژههایت بالا آمدهام
چشمهایت را نبند .
روجا چمنکار