با
آن که نام شما را بسیار زمزمه میکنم،
اما در این
دقیقه نمیدانم از چه این بهار،
در چندمین
ماه سال میشکفد.
به گمانم
کوچهای در بَرزَنِ بادها، بنبست است،
ورنه این سوز
گزنده را سر بازگشت نبود.
از: سید علی صالحی
مجموعه: عاشق شدن در دیماه، مُردن به وقت شهریور / نشانیها / شعر 4
---------------------------------------------------------------------------------------------
دفتر عشق:
صدای پای بهار می آید
و من این را دیروز ...
از آسمانی که به ضیافت ابرهای عجول نشسته بود فهمیدم .
من و این لیوان چای که سردمان شده است،
خنکای سر ظهر امروز را سر می کشیم .
مثل همه ی روز هایی که دیر شده اند،
چه قدر دیر تو را دیدم!
منبع: وبلاگ از شراب تا سراب
http://perkas.blogfa.com
-------------------------------------------------------------
+ ترانه زیبای «بردی از یادم» با صدای «شهاب الدین و فرناز» را از اینجا دانلود کنید.
این آرایش جدیدت در شعرهام
همه چیز را به هم ریخته!
لااقل موهایت را ببند
که شعرهام به باد نرود...
"کامران رسول زاده"
از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
نه اینکه بی تو نخندم
نه،
اما به خدا
تمام این خنده های خام بی خیال
به یک تبسم
کوتاه دیدار چهارشنبه ها نمی ارزند
به تبسم ساعت
نه صبح
یا دقیقتر
بگویم
نه و بیست
دقیقه ی صبح
حالا اگر
بانگ بیست و بهانه ی ساعت در ازدحام واژه و وزن موازی ترانه نمی گنجد
گناهش به گردن
تو
که من و این
دل درمانده را
چشم در راه
طنین تبسم می گذاشتی
حالا هنوز
نه صبح
چهارشنبه ها که می شود
کنار خیال
خالی اتاقک تلفن می ایستم
دل به دامنه
ی رویا می دهم
و تو را می
بینم
که با لباسی
به رنگ بنفشه های بنفش
به سمت
پسکوچه های پرسه و پروانه می روی
نه اینکه بی
تو نخندم
نه،
اما به
نیامدن همیشه ی نگاهت قسم
تمام خطوط
این خنده های خواب آلود
با رگبار
گریه های شبانه
از رخساره ی
خسته و خیسم
پاک می شوند
"یغما گلرویی"
از دفتر: گفتم بمان، نماند... (1377) / شعر یازده
من تشنه ی آتشم
آن اقیانوس را در جانم سرازیر کن!
آن آتشفشان دیوانه را زنجیر از دهانش برگیر و همه را
یک جا بر سرم ریز!
بگذار بسوزم!
بگذار در آن آتش های سیال بگدازم!
مترس!
آن همه را این همه در سینه ات پنهان مکن!
به جان من بریز!
این همه در اندیشه ی سلامت و راحت من نباش!
می خواهم در آنچه تو می گدازی , بگدازم.
بگو , بریز , دهانت را بگشای
ای قله ی سنگی آتشفشان!
خاموشی تو مرا در کنارت بیشتر می گدازد...
من دیگر تحمل ندارم .
آن زندان بزرگ را بشکن!
"دکتر علی شریعتی"
من به چشمهای بی قرار تو
قول می دهم
ریشه های ما به آب
شاخه های ما به آفتاب می رسد
ما دوباره سبز می شویم…
"قیصر امین پور"
هزار معبد به یکی شهر...
بشنو:
گو یکی باشد معبد به همه دهر
تا من آنجا برم نماز
که تو باشی.
چندان دخیل مبند که بخشکانیام از شرم ِ ناتوانی خویش:
درخت ِ معجزه نیستم
تنها یکی درختام
نوجی در آبکندی،
و جز اینام هنری نیست
که آشیان ِ تو باشم،
تختت و تابوتت ...
"احمدشاملو"
از دفتر: حدیث بیقراری ماهان
-------------------------------------------------------
دفتر عشق:
لکنت زبان هم بهانه خوبی ست برای مزه مزه کردن اسمت...
"منبع: نت"
------------------------------------------------------
+ ترانه زیبای «شبیه هیچ کس»، با صدای مهرداد آسمانی، را از اینجا دانلود کنید.
از آلبوم «شبیه هیچ کس»، سال انتشار: 2103
قاصدک ها شانه خالی کرده اند
دوستت دارم ها توی دلم حیران مانده اند
شاید هم راه خانه ات از حافظه باد پاک شده!
هرچه هست
کوهها هنوز مثل کوه ایستاده اند
زمین هم همچنان گرد است
آب هم از آب تکان نخورده
فقط انگار کسی عشق را
از تمام قصه ها پاک کرده!
"گیلدا ایازی"
این درخت ُ آن درخت ،
بر آبی بی انتهای بالاتر !
تنها جای تو خالی ست ،
سبزه قبای خواب ُ خیال ِ من !
و دوباره خش خش ِ گربه ی یاد ِ تو
که به حیاط ِ دلم برگشته است !
می نشینم
و در جمعیت نیمه روشن ِ آن سوی پنجره
در ایستگاه دنبال کسی شبیه ِ تو می گردم . . .
و خوب می دانم که کسی کـَس نمی شود
زیرا هیچ انسانی قادر به ادامه انسانی دیگر نیست !
پس بازی ها فقط یک بازی اند ُ همین !
با این وجود کسی شبیه تو را پیدا می کنم
و از او دور می شوم . . .
و هر چه دورتر می شوم ،
شباهتش به تو بیشتر و بیشتر می شود . . .
و باز سکوت !
"حسین پناهی"
سبزه ها در بهار می رقصند،
من در کنار تو به آرامش می رسم
و آنجا که هیچ کس به یاد ما نیست
تو را عاشقانه می بوسم
تا با گرمی نفسهایم، به لبانت جان دهم
و با گرمی نفسهایت، جانی دوباره گیرم.
دوستت دارم،
با همه هستی خود، ای همه هستی من
و هزاران بار خواهم گفت:
دوستت دارم را ...
"ناشناس"
----------------------------------------------------------
پ.ن: این شعر در برخی منابع به نام نیما یوشیج منتشر شده است که منبع معتبری برای آن یافت نشد.
---------------------------------------
دفتر عشق:
به تو که میرسم مکث میکنم
انگار
در زیبایی ات چیزی جا گذاشته ام
مثلا در
صدایت... آرامش
یا در چشم
هایت... زندگی
"منبع: نت"
--------------------------------------------------------
+ دانلود ترانه «به تو میسپارمش" با صدای پویا بیاتی، از آلبوم "بگو سیب" (اسفند 91)
آرزویم مردن در صدای تو بود
یا رفتن با صدایت
یا خاموش شدن در صدایت
صدای تو چون باد گذشت
و من به دامن تاریکی
آویخته ام.
"بیژن جلالی"
درست مثل این که زمین
تنها در تو راه برود
و مردهای دیگر
تنها راه بروند
در امتداد زن هایی
که توی کوچه
عاشق ات می شوند
و توی خواب هایشان کوچ می کنند
از لباس های مردانه ات
به لباس های مردهایشان
من اما همیشه توی لباسی هستم
که دکمه هایش را
دوخته ای روی پوست نازکم
و دلش می خواهد باز شود
رو به ساعت هفت
روبه زن هایی
که دکمه هایشان را تند تند می بندند
تا بچه هایشان را به مدرسه برسانند!
"ناهید عرجونی"
موج عشق تو اگر شعله به دلها بکشد
رود را از جگر کوه به دریا بکشد
گیسوان تو شبیه است به شب اما نه
شب که اینقدر نباید به درازا بکشد
خودشناسی قدم اول عاشق شدن است
وای بر یوسف اگر ناز زلیخا بکشد
عقل یکدل شده با عشق، فقط میترسم
هم به حاشا بکشد هم به تماشا بکشد
زخمی کینهی من این تو و این سینهی من
من خودم خواستهام کار به اینجا بکشد
یکی از ما دو نفر کشته به دست دگریاست
وای اگر کار من و عشق به فردا بکشد
"فاضل نظری"
پس از سفرهای بسیار و عبور
از فراز و فرود امواج این دریای طوفانخیز،
بر آنم که در کنار تو لنگر افکنم؛
بادبان برچینم؛
پارو وا نهم؛
سُکان رها کنم؛
به خلوت لنگرگاهت در آیم
و در کنارت پهلو گیرم
آغوشت را بازیابم.
استواری امن زمین را
زیر پای خویش.
"مارگوت بیکل"
ترجمه: احمد شاملو
دفتر عشق:
هرچند میگویند
آدم به جرم خوردن سیب بهشتی
رانده شد از جنّت المأوا
و سالها در شرح این موضوع دعوا بود؛
اما تن اردیبهشتی تو ثابت کرد:
سیبی که آدم گاز زد
از باغ حوّا بود!
یا عطرِ گل سرخی که شبانه
با نفست بر گونهام مینشیند را از دست بدهم!
میترسم از یکه بودن بر این ساحل،
چونان درختی بیبار
سوخته در حسرت گُلُ برگُ جوانهیی
که گرمایش بخشد!
اگر گنج ناپدید منی،
اگر زخم دریده یا صلیب گور منی،
اگر من یک سگمُ تو تنها صاحبمی،
مگذار شاخهیی که از رود تو برگرفتهام
و برگهای پاییزی اندوه بر آن نشاندهام را
از دست بدهم!
"فدریکو گارسیا لورکا"
از کتاب: جهان در بوسه های ما زاده می شود
دفتر ششم: فدریکو گارسیا لورکا / ترجمه: یغما گلرویی
اَبرَک آسودهای بالای کوه
زنبقی در باد
و برفِ
بازماندهی دی.
گیلاسها،
شکوفهها، غزاله، غفلت
تابستانِ
تمامِ اَفراها
و تو که
ناگهان
مرا به نامِ
کوچک خودم میخوانی.
نارنجها،
هلو، روشناییِ راه
جلوبارهی
بالای شیب
نامها،
رخسارها، ادامه، آوازها
و من که خیلی
دیر
نامِ کوچک تو
را در همین ترانه تکرار کردهام.
خدایا این چه
رویاییست
که هرگز
شهامتِ گفتنش را
به گهواره
نداشتهام
اما به گور
شاید ...!
از: سید علی صالحی
کلاغ،
پـــــر...
گنجشک،
پــــر ....
این روزگار درختی است
که دل به پرنده بسته بود...
"کامران رسول زاده"
از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»
منم که دوستت دارم
نه مردی که
دستش را به نردهها گرفته
نه باران پشت
پنجره
منم که دوستت
دارم
و غم
بشکههای
سنگینی را
در دلم جابهجا
میکند
"غلامرضا بروسان"