کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

معشوق من، با تو به هیچ کجا نخواهم آمد

معشوق من

با تو به هیچ کجا نخواهم آمد

اینجا گربه ایست محتاج من

بگو چگونه حرف رفتن می‌زنی

وقتی با خبری که شبها

برادران وزارت عشق

با صدای من به خواب می روند

آنهنگام که باتو

عاشقانه ی فروغ می‌خوانم

اصلا فکرت چگونه به رفتن است

وقتی از گامهامان در مسیر ترقی خواهی،باخبری

زمانیکه میدانی در این خاک ماندن هر سال

پانصدوچهل هزار تومان از پولهای مسروقه ات را باز میگرداند

و یا شجاعت بازخرید اوراق مشارکت دولتی و خرید دلار

مشتی اساسی است بر پالان خر

معشوق من

ما در این مسیر تنها نیستیم

همراهانمان هزاران مرد کُردند

که شناسنامه ی دخترانشان را به فاطمه میگیرند

و در دل روژانند دلبرکانشان

و هزاران زن تهرانی

که پرچم های اعتراضشان

کاکل های مش کرده و شلوارهای پاره ایست

که همجنسان سیاه پوش چون شلوارهایشان را

غرق خشم میکند

و حتی ته کوچه‌های بن بست سیگار می‌کشند

و اینجا پر است از بچه‌های معصوم لواشک فروش در مترو

که وقتی اجناسشان را به جرم ندادن مالیات می‌گیرند

به اشکی سوزناک، همه را به لعنت دولت وا می‌دارند

باورت نمی‌شود اما زنها

از این که بی‌حیا شوند نمی‌ترسند

و کلم به سری را که در شلوغی مترو

به کابین راننده خزیده است، مادر فلان خطاب میکنند

من، حتی مردی را می شناسم

که جریمه‌هایش را  پاره می‌کند

و هنگام فروش ماشینش

با پرداخت جریمه های یکجای دو برابر شده

پاره می شود

اینجا پر است از مردمان هوشمندی

که برای ضرر زدن به نظام

بنزین مانده در کارتهای سوختشان را مصرف نمی‌کنند

و بنزین آزاد هفتصد تومانی می خرند

تا وقت از راه رسیدن بنزین هزار تومانی

بنزین چهارصدتومانی در خورجین داشته باشند

معشوق من

اینجا تمامی مردم

به وقت قضای حاجت

مبارزان سیاسی‌اند

و هنوز با گرانی دلار و ابسولوت و نایابی سیگار بی برچسب

با عرق سگی و سیگار برچسبدار،

 مست می‌کنند

و نا مرغوبی عرق و سیگار را

با خمیر چیپس و ماست موسیر

به عنوان والاترین اقدام سیاسی

قِی می‌کنند

مبارزات سیاسی مردم، بی محاباست!

باور کن رفیق

اینجا یک مستراح عمومی است

با مردم و سیاستمدارانی

که به اسهالی تاریخی، دچارند

 

"ارغوان اشترانی"

نظرات 1 + ارسال نظر
سمانه چهارشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:24 ب.ظ

رفتنت آنقدرها که فکر میکنی فاجعه نیست!!
من مثل بیدهای مجنون ایستاده می میرم...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد