کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

از بهار تقویم می ماند...

از بهار تقویم می ماند

از من

استخوان هایی که تو را دوست داشتند!

 

"الیاس علوی"

نظرات 4 + ارسال نظر

عشق اتفاقی ست که می افتد؛ گاهی پرشتاب مثل گلوله ای ناغافل ،گاهی ارام مثل نشت گاز در شبی زمستانی

توصیف زیبایی بود

تو خندیدن رو یادم دادی و قلب من زندگی کردن لای خنده های تورو یاد گرفت

حمید عسکری اطاقوری شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1401 ساعت 05:48 ب.ظ http://Sobhbabaran.blogfa.com

بهار می رود تابستان می آید
مهر می رود اسقند می آید
از تمام این فصلها
تقویم هایی می ماند کنج پستو
و ازمن؛
استخوانهایی پوسیده در دل خاک
که تورا _دوست داشتند_
#حمیدعسکری_اطاقوری

ونوس یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:11 ب.ظ

هوا ابری است!
چندین روز است که تلاش می کنم،
اسمِ درختان اُکا لیپتوس را حفظ کنم
اما نمی توانم!
دو روز تمام است که آن مگس هم گشنه وُتشنه،
در اتاقم،
خود را به درُ دیوار می کوبد!
پنجره را باز کردم که برود،
ساقِ پایم به لبه ی تخت خورد!
او را گم کردم!
تا چند دقیقه عشق و مگس را از یاد بردم
و بعدها اسمش را گذاشتم،
تحلیلِ عینیِ سکانس از فیلم ایثارِ تارکوفسکی!
انتحاریُ پیامبرانه!
آن جا هم قهرمان داستان،
ساقِ پایش به لبه میز می خورد!
هنوز صبحانه نخورده ام،
ولی تعداد سیگارهایی که کشیدم تا الان چارتا شده است!
بی هیچ دلیلی سر حالم
و از تصویر خودم درآینه،
راضی به نظر می رسم!
چشم های قشنگی دارم
و موهایم هم بد نیست...
می روم که روی تختم
آخرین فصلِ کتاب سیمای مرد هنر آفرین در جوانی،
اثر جویس را تمام کنم...
به دلیل ساقِ پایم منصفانه است که این نوشته را
با دیالوگ آلویشا در فیلم آئینه،
اثر اندره تارکوفسکی تمام کنم
که گفت:
مهم نیست،
مهم نیست...
همه چیز بالاخره درست خواهد شد،
روزی همه چیز
مطابق میل ما خواهد شد!
بعدها
مطمئنا یک ساعت در سکوت خواهم ماند
و این شعر که نمی دانم از کیست را،
در ذهنم مرور می کنم که:
حلزون از صدف خود بیرون می آید،
تا بمیرد.
باد سرد
در صدفش جای می گیرد...


"حسین پناهی"

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد