کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

آرام

 دوست داشتنت
پیراهن نازکی ست
که آرام از روی بند
بر می‌دارم.

 

"غلامرضا بروسان"

----------------------------------------------------


دفتر عشق:

حالا که عشق پیله کرده است، بگذار پروانه ات شوم

نظرات 12 + ارسال نظر
رضی شنبه 8 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:56 ق.ظ

داداش جون، من از وبلاگ هایی که به عمرم دیدم و اصلا از وبلاگ بازی خوشم نمیاد به طور اتفاقی از اینجا سر در آوردم، خیلی سخته اعتراف کنم که وبلاگت رو بسیار عالی و دل انگیز یافتم!

نسترن چهارشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:29 ق.ظ http://nastaran-amoozegar.blogsky.com

وبلاگت مثل همیشه زیباست
موفق باشید
به من هم سر بزنید

لیلا سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 06:28 ب.ظ

سلام

مرسی از شعرای قشنگتون

لطف میکنید لینک دانلود ترانه ی دلتنگ رو بزارید .

اسم خواننده اش؟

حس خوبی بم میده... متاسفانه هر چی گشتم ژیدا نکردم...

عاشقانه های حوا سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:10 ق.ظ

عاشقت باشم می‌میرم
یا عاشقت نباشم؟
نمی‌دانم کجا می‌بری مرا
همراهت می‌آیم
تا آخر راه
و هیچ نمی‌پرسم از تو
هرگز.
عاشقم باشی می‌میرم
یا عاشقم نباشی؟
این که عاشقی نیست
این ‌که شاعری نیست
واژه‌ها تهی شده‌اند
بانوی من!
به حساب من نگذار
و نگذار بی تو تباه شوم!
با تو عاشقی کنم
یا زندگی؟
در بوی نارنجی پیرهنت
تاب می‌خورم
بی‌تاب می‌شوم
و دنبال دست‌هات می‌گردم
در جیب‌هام
می‌ترسم گمت کرده باشم در خیابان
به پشت سر وا می‌گردم
و از تنهایی خودم وحشت می‌کنم.
بی تو زندگی کنم
یا بمیرم؟
نمی‌دانم تا کی دوستم داری
هرجا که باشد
باشد
هرجا تمام شد
اسمش را می‌گذارم
آخر خط من.
باشد؟
بی تو زندگی کنم
یا بگردم؟
همین که باشی
همین که نگاهت ‌کنم
مست می‌شوم
خودم را می‌آویزم به شانه‌ی تو.
با تو بمیرم
یا بخندم؟
امشب اسبت را می‌دزدم
رام می‌شوم آرام
مبهوت عاشقی کردنت .
با تو
اول کجاست؟
با تو
آخر کجاست؟
از نداشتنت می‌ترسم
از دلتنگیت
از تباهی خودم
همه‌اش می‌ترسم
وقتی نیستی تباه شوم.
بی تو
اول و آخر کجاست؟
واژه ها را نفرین می­کنم
و آه می کشم
در آیینه­ی مه­آلود
پر از تو می­شوم
بی چتر.
من
بی تو
یعنی چی؟
غمگین که باشی
فرو می‌ریزم
مثل اشک.
نه مثل دیوار شهر
که هر کس چیزی بر آن
به یادگار نوشته است.
تو بیش‌تر منی
یا من تو؟
در آغوشت
ورد می‌خوانم زیر لب
و خدا را صدا می‌زنم.
آنقدر صدا می‌زنم که بگویی:
جان دلم!
از : عباس معروفی

عاشقانه های حوا سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:07 ق.ظ

غربت با من همان کار را می‌کند
که موریانه با سقف
که ماه با کتان
که سکته قلبی با ناظم حکمت
گاهی به آخرین پیراهنم فکر می‌کنم
که مرگ در آن رخ می‌دهد

عاشقانه های حوا سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:06 ق.ظ

بگو چکار کنم؟

با فلفلی که طعم فراق می دهد

با دردی که فصل را نمی شناسد

با خونی که بند نمی آید

بگو چه کار کنم؟

وقتی شادی به دم بادکنکی بند است

و غم چون سنگی

مرا در سراشیب یک دره دنبال می کند

دلم شاخه ی شاتوتی

که باد

خونش را به در و دیوار پاشیده است.

عاشقانه های حوا سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:06 ق.ظ

منم که دوستت دارم

نه مردی که دستش را به نرده‌ها گرفته

نه باران پشت پنجره

منم که دوستت دارم

و غم
بشکه‌های سنگینی را

در دلم جابه‌جا می‌کند


غلامرضا بروسان

عاشقانه های حوا سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:05 ق.ظ

عادت کرده ام

باران بنوشم

صندلی ام را

با تاب عوضی بگیرم

و داستان های مردی که نمی شناسیدش را بخوانم

انقدر یاد من نیندازید

که نفرت

رنگی ترین لغت شعرهای امروز است

عادت کرده ام رویایی

همین جوری

و ناباور بمانم ...

عاشقانه های حوا سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:04 ق.ظ

تنهایی

ذره ذره خودی نشان می‌دهد

وقتی تو آن‌قدر کم پیدایی

که سنگینی روزگارم را

مورچه‌ها به کول می‌کشند

و من

مات

مات

نگاهشان می‌کنم !

کم پیداتر از برف

روی خط استوایی !


عاشقانه های حوا سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:03 ق.ظ

بند ِ دل ِ من

به لبخندهای تو بند است

برای دوست داشتنت اما

لبخندهایت را نه

دلت را لازم دارم!

از شعبده باز هم کاری ساخته نیست

گیرم طناب بکشد از دل من تا دل تو

گیرم با دستهایی به پهلو باز

که معلوم نیست برای حفظ تعادل است

یا برای بغل کردن تو

تمام طناب را راه بروم و نیفتم

یا گیرم این لبخند لعنتی ات

سوژه ی معروف ترین نقاش قرن بعد شود

با این ها

چیزی از قد تنهایی های من

آب نمی رود عزیزم

و هنوز

شب ها

روی شعرها غلت می زنم !

از : مهدیه لطیفی

عاشقانه های حوا سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:02 ق.ظ

رنگ ها بی کم و کاست اند
کلمات کم می آورند
کاش می شد
مثل نقاش های دیوانه
سطلی کلمه بر شعر بپاشانم بی فکر
...
راستی می دانستی
احساسم اگر بی پرده خودش باشد
هیچ کس نمی شناسد ام دیگر!؟
نه مادرم
نه خدا
و نه تو

عاشقانه های حوا سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 10:02 ق.ظ

خشکیدن شعر
مثل خشکیدن شیر
تلخ است
برای کسی که هنوز برایش زود است
با دندانِ آدم بزرگ ها
بخورد
ننویسد
برود
نیاید
زندگی کند

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد