کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

جهان از چشم‌های تو شروع می‌شود

جهان

از چشم‌های تو شروع می‌شود

و جایی در امتداد آشفتگی موهات

به باد می‌رود...

 

"کامران رسول زاده"


برگرفته از کتاب: «فکر کنم باران دیشب مرا شسته, امروز توام»

نظرات 9 + ارسال نظر
سحر چهارشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1397 ساعت 11:37 ب.ظ

مرسی

تلار دوشنبه 18 آذر‌ماه سال 1392 ساعت 05:00 ب.ظ http://man1zan.blogsky.com/

چه عاشقانه های آرام و زیبایی. ممنون از حسن انتخابتون

چکامه شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:15 ق.ظ http://chakameh11.blogfa.com

نگار من!

نگاه تو سبب ساز

عبور عین عشقم بود

سکوت من ولی شاید

وقوف قاف عشقم شد

و یا شاید

که شین عشق حائل شد

میان عین و قاف عشق

با سلام.

پست هایتان زیباست من هم مثل شما عاشق شعرم و گاهی اوقات می نویسم البته اگه اسمشو بشه گذاشت نوشته.

«شعر، مثل حرف زدن در خواب است، اول دیگران، و سپس تو را، بیدار می کند».
کوک مهرتان پایدار

دخترشهریورماه جمعه 30 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 07:53 ب.ظ http://dokhtaresharivarmah.mihanblog.com/

چشمت را نبند!
این چشم بندی های تو
جهانم را محو می کند ...


کامران رسول زاده

شبیه خودم جمعه 30 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 04:26 ب.ظ

کامران از دوستان خوب منه و عاشقانه های کوتاهش رو دوست دارم و البته ترانه های زیباش رو. ممنون

مهسا جمعه 30 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:56 ق.ظ

تو را هم چنان دوست خواهم داشت





بسیار پیش‌تر از امروز

دوستت داشتم در گذشته‌های دور

آن قدر دور

که هر وقت به یاد می‌آورم

پارچ‌بلور کنار سفره‌ی من

ابریق می‌شود

کلاه کپی من، دستار

کت و شلوارم، ردای سفید

کراواتم، زنار

اتاق، همین اتاق زیر شیروانی ما

غار

غاری پر از تاریک و صدای بوسه‌های ما

و قرن‌های بعد تو را همچنان دوست خواهم داشت

آن‌قدر که در خیال‌بافی آن همه عشق

تو در سفینه‌ای نزدیک من

من در سفینه‌ای دیگر، بسیار نزدیک‌تر از خودم با تو

دست می‌کشیم به گونه‌های هم

بر صفحه‌ی تلویزیون.
بیژن نجدی

ل.م پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 08:20 ب.ظ


خوابی شیرین
که در انتظار تعبیرش نبودی،
بارانی
که دانه دانه تمیز می‌شود
و روی گونه‌ی من می‌نشیند،
کاسه‌یی از صدف که فرشتگانش پاک کرده‌اند
تا از لبخندت پر شود.

این جایی تو
در آتش دست‌های من
و تشنه و بی‌امان می‌باری
می‌باری
و تسکینم می‌دهی.

شمس لنگرودی

رویا پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 06:14 ب.ظ http://romantick.blogfa.com

همــه ی حواسم را جمع میکنم تا خیالت را کم کنم اما تمام یادت در”من” ضرب

میشود و “من” تقسیم میشوم

در “ تــو” …

می بینی ؟؟؟ عجب دنیای بی حساب و کتابی است ؟؟

mina پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 12:35 ب.ظ

besyaaaar ziba

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد