بوی شکوفههای گیلاس
انبههای
طلایی
خاک باران
خورده
و بوی تن تو...
با اینها میتوان
چهار فصل زندگی کرد.
"صنم غزالی"
--------------------------------------------------------
دفتر عشق:
بــــوی مهربانـــی می آیـــد ...
کجا ایستاده
ای؟!
در مسـیر بــــاد؟
"منبع: نت"
چقدر بد شدهام …
کافیست خوب حساب کنی
مجبور بودهام به چند نفر سلام بگویم
مجبور بودهام به جای چند کشیده بگویم سپاسگزارم
و چند اشتباه بزرگ و کوچک دیگر
که از نوشتنشان شرم میکنم
ماندهام که
از محضر دادگاه مربوطه
تقاضای تبرئه خواهم کرد
یا اشد مجازات
رؤیا زرین
ما عاشاقانه هارا نوشته ایم.
در پاتی که عاشقانش. ,,,رخت بسته اند,,, به دیار قصه ها,,
ماههاست که هر شب به وبلاگت سر میزنم و دنیا دنیا لذت می برم این چند روز که نبودی واقعا دلم برای شعرهای قشنگی که انتخاب میکنی تنگ شده بود
فوق العادست
روح آدمو سرشار میکنه
یکی باید باشد
یکی که آدم را صدا کند
به نام کوچکش صدا کند
یک جوری که حال آدم را خوب کند
یک جوری که هیچ کس دیگر بلد نباشد
یکی باید آدم را بلد باشد!
مریم ملک دار
[گل]
من هر روز از خودم می پرسم ؟!!
اینها که می گویند نوشته هایم زیباست ! ...
اگر ...
چشمهای تو را میدیدند !
چه میگفتند !؟؟
گاهی باران همه ی دغدغه اش باغچه نیست…
گاهی از غصه تنها شدنش میبارد...
یک تکـه آسمــان کلنگـی خریـدارم !!!
روی ایـن خـاک بـوی زندگــی نمی آیــد
چـه سـاده
بـه اعـتبار دسـتـانـت زمیـن خوردم !!!
هرگز فراموش نخواهم کرد که برای داشتن تو
دلی را به دریا زدم
که از آب
واهمه داشت …