کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

من سردم است...

...

من سردم است

و تمام رنگ های گرم دنیا را

زنان دیگری شال گردن بافته اند

من سردم است

و زمستان

تنها نام زنی عریان است

که هر شب هوس می کند با فندک یک مرد بسوزد!


"لیلا کردبچه"

از مجموعه: حرفی بزرگتر از دهان پنجره

-----------------------------------


شعر کامل در ادامه مطلب

شعر کامل:


زمستان

حتی می تواند نام یک شعر باشد

که سوت یخ زده ی واژه هایش را

در خیابانی بلند قدم بزنی

یا خیابانی بلند

که سیگارت را با چراغ های قرمزش روشن کنی

وقتی پیاده روهایش را مردان دیگری به خانه برده اند

و دیگر مهم نیست

کسی که همیشه دلم می خواست

بیشتر از عرض یک خیابان با تو قدم بزنم

 

گاهی اما زمستان

نام یک فصل می شود

از دندان های تو سوز برف می آید

و خنده هایت چقدر به فاجعه نزدیکند

تو می خندی

من یخ می زنم

و دیگر سخت است بگویم چقدر دوستت دارم

و چقدر می ترسم از خیابان هایی

که به خانه ی تو می ریزند و سقف اتاق من قندیل می بندد

 

من سردم است

و تمام رنگ های گرم دنیا را

زنان دیگری شال گردن بافته اند

من سردم است

و زمستان

تنها نام زنی عریان است

که هر شب هوس می کند با فندک یک مرد بسوزد!


"لیلا کردبچه"


از مجموعه: حرفی بزرگتر از دهان پنجره

نظرات 3 + ارسال نظر
محسن یکشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1396 ساعت 11:00 ق.ظ http://in-ruzhaye-man.blogfa.com

بییار زیبا ولی غمگین

معصومه شکیبایی یکشنبه 12 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 03:31 ب.ظ http://laakoo.blogfa.com/

سلاااااااااااااااااااااااام لیلا ی عزیززززززززززز

ظهر یکشنبه شما بخیررررررررر

من الان لنگرود هستم با اجازتون

طبق معمول میان تعطیلات رو ما تعطیلیم! و کل این هفته رو تعطیلیم

مرسی از شعر زیبا خانم کرد بجه

فکر کنم پستش نکرده باشم

هم برام آشناست هم نیست

چک کنم اگر نیست، پستش کنم

شما خوبین؟

تعطیلات رو چکاره اید؟ برنامه خاصی دارین؟

خانه شعرجوان لنگرود تشریف نمیارید هفته آینده؟

دخترشهریورماه سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1391 ساعت 08:45 ب.ظ http://dokhtaresharivarmah.mihanblog.com/

شبی‌ که‌ چشم‌ ترا رنگ‌ و آب‌ داد خدا

مرا میانِ دو مصرع‌ عذاب‌ داد خدا

چگونه‌ می‌شود از چشمهای‌ تو نسرود

چگونه‌ بر شبِ چشمِ تو خواب‌ داد خدا

چه‌ اشتباهِ قشنگی‌ است‌ عاشقِ تو شدن‌

که‌ با تو پرسشِ من‌ را جواب‌ داد خدا

چه‌ زود پیر شدم‌ پیش‌ از آنکه‌ برگردی‌

به‌ لحظه‌ لحظهِ‌ عمرم‌ شتاب‌ داد خدا

به‌ شاخه‌هایِ درخت‌ دلم‌ طنابی‌ بست‌

مرا سوارِ غزل‌ کرد و تاب‌ داد خدا

و مَست‌ سویِ لبش‌ برد و سر کشید ترا

شبی‌ که‌ چشم‌ ترا رنگ‌ و آب‌ داد خدا


"لیلا کردبچه"

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد