کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

از تن تو میگذرم آنچنان که از جهان...

از تن تو میگذرم آنچنان که از جهان،

شکمت میدانْچهی گُر گرفته از آفتاب است،
سینه‌هایت دو معبد توأمانند که در آنها
خون اسرار موازی‌اش را حراست می‌کند،
نگاهی پیچک‌ْوار بر تو می‌پیچد،
تو شهری در محاصره‌ی دریایی،
بارویی قسمت شده به نور،
همرنگ هلو وُ صخره وُ مرغان دریایی
مقهور نسیانِ روز،
جامه‌ات همرنگ هوس‌های من است
و در اندیشه‌ام عریان میگذری،
به چشمان دریایی‌ات سفر می‌کنم،
چشمانی که ببرها
برای نوشیدن رؤیا به کنارشان می‌آیند
و مرغانِ مطّلا در آن خاکستر می‌شوند،
از پیشانی‌ات میگُذرم
آنچنان که از قرص ماه،
و از اندیشه‌هایت آنچنان که از پنبه‌های ابر،
و از بطنت چونان که از رؤیا،
ذرت‌زار دامنت موج بر میداردُ
ترانه می‌خواند،
دامنی از بلورُ آب،
لبانُ طرّه‌ی گیسُ نگاهت،
شبانه روز می‌باریُ سینه‌ام را
ـ به سرانگشتانی از آب ـ میگشایی،
چشمانم را با لبانی از آب می‌بندی،
بر استخوانم می‌باری،
و درختی مایع به اعماق سینه‌ام ریشه می‌دهد،

به سان رودی سرتاسرِ تو را می‌گذرم،
تنت را چونان جنگلی درمی‌نوردم،
مانند راهی که به کوهستان سرگردان استُ
به هیچ می‌رسد
بر هِرّه‌ی اندیشه‌های تو گام برمی‌دارم
و سایه‌ام در سپیده‌دم پیشانی‌ات فرو می‌ریزد
و تکه تکه می‌شود،
تکه‌ها را جمع می‌کنمُ بی‌تَنُ کورمال
راه را می‌پیمایم،
دهلیزِ بی‌انتهای حافظه،
دری گشوده بر اتاقی خالی که تابستانها همه در آن می‌پوسند،
آنجا که گوهرِ تشنگی از درون میگدازد،
سیمایی که چندان که به یاد می‌آید از یاد میشود،
دستی که به تماسی از هم می‌پاشد،
تاری که عنکبوتان بر تبسّمِ سالیانِ گذشته تنیدند.

....

 

جهان در بوسه های ما زاده می شود / ترجمه: یغما گلرویی

نظرات 3 + ارسال نظر
دختر شهریورماه یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 07:56 ب.ظ http://dokhtaresharivarmah.mihanblog.com/

آقا ! اجازه !

یه سوال داشتیم :

ما کلاس اوّلیا

که هَر روز تو مراسمِ صُبگاه

دَه تا زنده بادُ مُرده باد میگیم ،

وقتی بزرگ شُدیم

میتونیم آدمای دیگه رُ دوس داشته باشیم ؟

"یغما گلرویی"

ل.م شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 11:31 ق.ظ

غیبتت حضور هراس است
بی تو ...یکی کودک می شوم
گم شده در کوچه های هیولایی جهان!
کودکی که از کودکی
تنها طعم گنگ شیر مادر با اوست
افتانمی گذرم از میان آدمیانی
که به فرمان عورت خویش پوزار می کشند
به سان سیل آبی که شنا را به آرزویی محال بدل می کند
و من ..غرق می شوم،
غرق می شوم ...
حضورت ، غیبت هراس است
باز می گردی و تمام سیل آب های جهان تبخیر می شوند!
با دستانی سرشار از زیتون و عسل
و چشمانی که قهوه زاری بی مرز را تداعی می کنند!
چون کبوتر خیسی،
در چال های کنج لبانت بیتوته می کنم
و آن کودک
عطر آغوش مادر را باز می یابد!
( یغما گلرویی – اینجا ایران است و من ، تو را دوست می دارم )
یغما گلرویی بیشتر و پررنگتر از هرجا در این دفتر شعرش خیلی بیشتر از زیاد از سبک شعر های شاملو تاثیر گرفته . این تاثیر اونقدر چشمگیره که اگر کسی قدرت کلام شاملو را رو در چفت و بست کلمات به هم تشخیص نده و امضای یغما هم پای شعرش نباشه ، به راحتی میشه اونها را با اشعار شاملو اشتباه گرفت. و البته این اشتباه فقط وقتی اتفاق می افته که قدرت شعر و جاگذاری کلمات شاملو رو نشناسی.

مهسا جمعه 20 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 12:05 ب.ظ http://LALIQUEME.BLOGFA.COM

ایول ترجه هم میکنن ایشون؟؟

این هم یک شعر زیبا از خود یغما گلرویی


تو رفتی و بعد از تو مردت مومیایی شد
دنیاش پر از اوهام مالیخولیایی شد

گردآبی از گرد و تکیلا روحشو بلعید
با اون کسایی که می‌گفت کابوسشن خوابید

گیتارو بد زد، شعرها رو اشتباه خوند
لبخندتو تو عکس رو شومینه سوزوند

با تیغ کاتر دم به دم رگ‌هاشو وا کرد
اسم تو رو تو خواب و بیداری صدا کرد

اون که بهت می‌گفت به هر لبخندی مشکوکه،
بی‌تو یه دلقک شد توی یه سیرک متروکه

عکسش توی آینه به ریش رویاهاش خندید
هر شب روی استیج دیوونه‌گیاش رقصید

تو رفتی و بعد از تو مردت مومیایی شد،
دنیاش درست مثل یه فیلم سینمایی شد

فیلمی که توش بازیگر نقش یه دیوونه‌س
که دائمن مشغول مردن توی این خونه‌س

فیلمی که دیوید لینچ از رو زنده‌گیش ساخته
درباره‌ی مردی که کل هستیشو باخته

مردی که از چشم همه زنده‌س، ولی مرده
مردی که خوشبختی اونو از خاطرش برده

اون که بهت می‌گفت به هر لبخندی مشکوکه،
بی‌تو یه دلقک شد توی یه سیرک متروکه

عکسش توی آینه به ریشِ رؤیاهاش خندید
هر شب روی استیج دیوونه‌گیاش رقصید

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد