بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من، هرچی میکارم مال تو
اهل طاعونی این قبیله ی مشرقیام
تویی این مسافر شیشهای شهر فرنگ
پوستم از جنس شبه، پوست تو از مخمل سرخ
رختم از تاوله، تنپوش تو از پوست پلنگ
بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من، هرچی میکارم مال تو
تو به فکر جنگل آهن و آسمون خراش
من به فکر یه اتاق اندازه تو واسه خواب
تن من خاک منه، ساقه گندم تن تو
تن ما تشنهترین، تشنه یک قطرهی آب
بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من، هرچی میکارم مال تو
شهر تو شهر فرنگ آدماش ترمه قبا
شهر من شهر دعا همه گنبداش طلا
تن تو مثل تبر، تن من ریشه سخت
طپش عکس یه قلب مونده اما رو درخت
بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من، هرچی میکارم مال تو
نباید مرثیهگو باشم واسه خاک تنم
تو آخه مسافری خون رگ اینجا منم
تن من دوست نداره زخمی دست تو بشه
حالا با هرکی که هست، هرکی که نیست، داد میزنم
بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال من
یه وجب خاک مال من، هرچی میکارم مال من.
از: شهیار قنبری
----------------------------------------------------------
دانلود آهنگ ماندگار "بوی گندم" با صدای داریوش
***
+ بوی خوب گندم ترانهایست از شهیار قنبری که با آهنگسازی و تنظیم واروژان و صدای داریوش اقبالی در سال ۱۳۵۱ اجرا شد. این ترانه در آلبوم بوی گندم داریوش منتشر شدهاست.
+ اجرای این ترانه در دهه پنجاه خورشیدی باعث شد تا خواننده و ترانه سرا به زندان بیفتند.
+
ایام
نوجوانی (دهه 70 برای من و هم نسلانم) رو با ترانههای داریوش و این ترانه
زندگی کردیم. و هنوز هم... اینروزها چقدر باز هم این ترانه رو دوست دارم.
از راست: شهیار قنبری - داریوش اقبالی - واروژان
میان دقیقه
های تو
بدل به رنگین
کمانی تازه می شوند
پیراهنت
انگار
پرچمی است در
کوچه باغ های باد و آینه
جادوی چشم
هایی که
به صلحی
دوباره می رود
بازمانده ی
عصر عاشقی هایت
چه کسی به
شانه های
تو می رسد؟
"محمود معتقدی"
زنبق های شعر از کویر واژگانم می شکفد .
به اِعجازی شاعر عشق تو می گردم .
و در عروجی نورانی ؛
یاد تو ؛
در صندوقچه ی سربه مُهر قلبم ،
فرود می آید ...
مگو بازی با کلمات است !
این احساس است که به مصاف آمده است .
قهرت را غلاف کن ...
از: زهره طغیانی
مجموعه شعر: شب و تنهایی / انشارات مرسل / 1390
و ماهیگیری
تنها؛ بیتور و بیقلاب!
آغوشت را باز
کن دریا
خودت را میخواهم
اینبار .
"رضا کاظمی"
باران رنگ های آهنگین دارد
خورشید و بادبان های خیره کننده
سفر خود را در بی نهایت تصویر می کنند.
در بندر آبی چشمانت
پنجره ای گشوده به دریا
و پرنده هایی در دوردست
به جستجوی سرزمین های به دنیا نیامده.
در بندر آبی چشمانت
برف در تابستان می آید.
کشتی هایی با بار فیروزه
که دریا را در خود غرقه می سازند
بی آنکه خود غرق شوند.
در بندر آبی چشمانت
بر صخره های پراکنده می دوم چون کودکی
عطر دریا را به درون می کشم
و خسته باز می گردم چون پرنده ای.
در بندر آبی چشمانت
سنگ ها آواز شبانه می خوانند
در کتاب بسته ی چشمانت
چه کسی هزار شعر پنهان کرده است؟
ای کاش ، ای کاش دریانوردی بودم
ای کاش قایقی داشتم
تا هر شامگاه در بندر آبی چشمانت
بادبان بر افرازم.
"نزار قبانی"
از بلندای احساسم...
وحشت از ارتفاع قله ی بلند عشقت
مرا بر زمین پست فراقت میخکوب کرده
در ته درّه ی عمیق و ژرف بی کسی
از تاریکی انتظار می ترسم
و از نگاه سرد و بی اعتنایت
از لبخند هایت حتی، می ترسم
وقتی از آن من نبود!
شادی،"بی تو"، واژه ایست غریب
نکند تو هم می ترسی؟!
نکند قطب مخالف آهنربایم
که اینچنین گریزانی؟!
مرکز ثقل آرزوهایم!...
این محاط تن خسته را دریاب
شعاعی بکش تا قلب ویران من
دستانم پلی است تا تو...
پل آرزوهایم را ویران مکن!
از: زهره طغیانی
مجموعه شعر: شب و تنهایی / انشارات مرسل / 1390
------------------------------------------------------
سال ها در سر من ، عطر خوش بوی تو بود
جان دل خستهی من غرق به سرداب زمان
سال ها بنــد دلـم ، سلسلـه ی موی تو بود
قلب آشفته ی من ، از نفـس افتاد ، دمی
که غضب در نگه و نرگس مینوی تو بود
یاد آن لحظه به خیر ، شام وداع من و تو
چه طربناک شبی ؛ در خم گیسوی تو بود
منِ دل مرده ، تویی آب حیــات ابدی
جان من مات تن و آن رخ دلجوی تو بود
یاد آن پنجره و کوچه ی پر عشق به خیر
چشم مشتاق دلم ، هر شبه بر سوی تو بود
تویی آن کعبه ی مقصود و دلم عابر مست
خسته پا جان حزین ،هر شبه ره پوی تو بود
زهره خاموش شده رو به افول آن همه عشق
سال ها ماه شبش ، پرتو آن روی تو بود
از: زهره طغیانی
برگرفته از کتاب: پنجرهای رو به دل / انشارات مرسل / چاپ اول 1388
-------------------------------------------------------------------
پنجرهای ساختهام رو به دل غریبم
حیف که پَر نمیکشد مرغ دل نجیبم
باز کن این پنجره را بشنو تو حرف دلم
ببین که از فراق تو خسته و بیشکیبم
وبسایت شخصی شاعر
-------------------------------------------------
آثار چاپ شده:
رمان "عشق ابدی" - 1386
مجموعه شعر "پنجرهای رو به دل" – 1388
مجموعه شعر "قنوت شبانه" – 1390
مجموعه شعر "شب و تنهایی" – 1390
***
لیست کتاب های چاپ شده شاعر در وبسایت انتشارات مرسل
آبی دریا ، قدغن
شوق تماشا ، قدغن
عشق دو ماهی ، قدغن
با هم و تنها ، قدغن
برای عشق تازه ،
اجازه بی اجازه...
پچ پچ و نجوا ، قدغن
رقص سایه ها ، قدغن
کشف بوسه ی بی هوا
به وقت رویا ، قدغن
برای خواب تازه ،
اجازه بی اجازه...
در این غربت خانگی
بگو هرچی باید بگی
غزل بگو به سادگی
بگو ، زنده باد زندگی
برای شعر تازه ،
اجازه بی اجازه...
از تو نوشتن ، قدغن
گلایه کردن ، قدغن
عطر خوش زن ، قدغن
تو قدغن ، من قدغن
برای روز تازه ،
اجازه بی اجازه
از: شهیار قنبری
---------------------------------------------------
+ دانلود ترانه زیبای "قدغن" با صدای شهیار قنبری
کولیوار میتوان دوستت داشت
همین که باد را به آ غوش میکشی
از: محمود معتقدی
روز خاکستری سرد سفر یادت نیست
ناله ی نا خوش از شاخه جدا ماندن من
در شب آخر پرواز خطر یادت نیست
تلخی فاصله ها نیز به یادت ماندست
نیزه بر باد نشسته ست و سپر یادت نیست
یادم هست ... یادت نیست
...
خواب روزانه اگر درخور تعبیر نبود
پس چرا گشت شبانه در بدر یادت نیست
من به خط و خبری از تو قناعت کردم
قاصدک کاش نگویی که خبر یادت نیست
یادم هست... یادت نیست
...
عطش خشک تو بر ریگ بیابان ماسید
کوزه ای دادمت ای تشنه مگر یادت نیست
تو که خود سوزی هر شب پره را میفهمی
باورم نیست که مرگ بال و پر یادت نیست
تو به دلریختگان چشم نداری بی دل
آنچنان غرق غروبی که سحر یادت نیست
یادم هست... یادت نیست...
از: شهیار قنبری
-----------------------------------------------------------------
+ دانلود ترانه زیبای "دلریخته" با صدای شهیار قنبری
اما دیگر دست عقلم برای دلم رو شده است
صدای سلام تو می آید...
آخ! یادم رفته بود که دیگر باز شدن در برایم صدای توست
کاش بجای تیک تاک میگفتند: قهقهه!
آخر این ساعت بدجور به این همه انتظار من میخندد
خرس قطبی هم یک روز از سرما خسته میشود
اما گوش دلم که به این حرفها بدهکار نیست!
انگار انتظار تو هر روز برایش به روز میشود
چراغ را روشن میکنم...
هنوز تاریک است
نور چرا بی خبر رفته است!؟
پنجره را باز میکنم
تا چشم کار میکند هیچ می بینم
انگار بدون بودن تو دنیای من نبودی بیش نیست!
متن از: یوسف
***
+ با تشکر از دوست عزیزی که این متن زیبا رو ارسال کردند.
اما میان بازوان تو امنیتی هست
که ترس را زیبا می کند.
از: لیلا کردبچه / کلاغمرگی
------------------------------------------------------
دفتر عشق:
ناشناسی بیکس
نیمه شب هم حتی
اگر از کوچه تنهایی قلبم گذرد
عطر بدرود و درودش سالی
در دلم خواهد ماند
تو که دیریست در این کوچه اقامت داری...
اگه ماهی اگه دریا
اگه اسمم همه جا هست
روی لب ها
تو کتاب ها
اگه رودم رود گنگ ام
مث بودا اگه پاک
اگه نوری به
صلیب ام
اگه چنجی زیر خاک
واسه تو قد یه برگم
پیش تو راضی
به مرگم
اگه پاکم مث معبد
اگه عاشق مث هندو
مث بندر واسه قایق
واسه قایق مث
پارو
اگه عکس چهل ستون ام
اگه شهری بی حصار
واسه ارش تیر اخر
واسه جاده یه سوار
واسه تو قد
یه برگم
پیش تو راضی به مرگم
اگه قیمتی ترین سنگ زمین ام
توی تابستون دست های تو برفم
اگه حرف های
قشنگ هر کتاب ام
برای اسم تو چند تا دونه حرفم
اگه سیل ام
پیش تو قد یه قطره
اگه کوه ام پیش قد یه سوزن
اگه تن پوش بلند هر
درخت ام
پیش تو اندازه ی دکمه ی پیرهن
اگه تلخی مث نفرین
اگه تندی مث
رگبار
اگه زخمی زخم کهنه
بغض یک در رو به دیوار
اگه جام
شوکرانی
تو عزیزی مث اب
اگه ترسی اگه وحشت
مث مردن توی خواب
واسه تو قد یه برگم
پیش تو راضی
به مرگم
از: شهیار قنبری
------------------------------------------------------------
پی نوشت:
+ دانلود ترانه "حرف" (Key word) با صدای شهیار قنبری
++ این ترانه، -با صدای دلنشین شهیار- بنظرم یکی از کارهای بسیار زیبا و ماندگار استاد شهیار قنبری هست. این ترانه رو بسیار دوست دارم و سالهاست که همیشه همراهمه...
اگر بخوام چهار اثر زیبا و ماندگار از شهیار نام ببرم، یکیش همین ترانهی "حرف" هست و سه تای دیگه هم: سفرنامه، دلریخته و قدغن. سفرنامه رو قبلا در این وبلاگ گذاشتم. دو تای دیگه رو هم بزودی آپلود و پست میکنم.
+++ ترانه سفرنامه رو خرداد ماه 1390 اینجا گذاشتم و برای دوستداران شهیار آپلود کردم. امروز که در گوگل این عبارت رو سرچ میکنم: "سفرنامه شهیار"، میبینم که وبلاگم لینک اول گوگل هست و این ترانه زیبا رو 875 بار از وبلاگم دانلود کردند. برای خودم هم جالب بود! درود بر شهیار عزیز... قلمش و صدایش ماندگاااااااااااار
++++ دانلود ترانهی زیبای سفرنامه و زندگی نامه شاعر: اینجا
+++++ سفرنامه و شهیار منو به یاد یه دوست میندازه و خاطرات روزهای شیرین و ماندگار... بهترینها رو برات آرزو دارم... هر جا که هستی.
آهسته بخوانید
رویِ سطرِ آخرِ گریههایش
خواب رفته است شاعر!
از: رضا کاظمی
------------------------------------------------------
دفتر عشق:
شعر،
ردیف و قافیه نمی خواهد
بوی آغــــوش تو
هر دیوانه ای را
شاعر می کند!...
"منبع: نت"
با تو، آهوان این صحرا دوستان همبازی من اند
با تو، کوه ها حامیان وفادار خاندان من اند
با تو، زمین گاهواره ای است که مرا در آغوش خود می خواباند
و ابر، حریری است که بر گاهواره ی من کشیده اند
و طناب گاهواره ام را مادرم، که در پس این کوه ها همسایه ی ماست در دست خویش
دارد
با تو، دریا با من مهربانی می کند
با تو، سپیده ی هر صبح بر گونه ام بوسه می زند
با تو، نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه می زند
با تو، من با بهار می رویم
با تو، من در عطر یاس ها پخش می شوم
با تو، من در شیره ی هر نبات میجوشم
با تو، من در هر شکوفه می شکفم
با تو، من در هر طلوع لبخند میزنم، در هر تندر فریاد شوق می کشم،
در حلقوم مرغان عاشق می خوانم و در غلغل چشمه ها می خندم، در نای
جویباران زمزمه می
کنم
با تو، من در روح طبیعت پنهانم
با تو، من بودن را، زندگی را، شوق را، عشق را، زیبایی را، مهربانی پاک خداوندی
را می نوشم
با تو، من در خلوت این صحرا، درغربت این سرزمین، درسکوت این آسمان، در تنهایی این بی
کسی، غرقه ی فریاد و خروش و جمعیتم، درختان برادران من اند و پرندگان خواهران من اند و گلها کودکان
من اند و اندام هر صخره مردی از خویشان من است و نسیم قاصدان بشارت گوی من اند و بوی باران،
بوی پونه، بوی
خاک، شاخه ها ی شسته، باران خورده، پاک، همه خوش ترین یادهای من، شیرین ترین یادگارهای
من اند.
بی تو، من رنگهای این سرزمین را بیگانه میبینم
بی تو، رنگهای این سرزمین مرا می آزارند
بی تو، آهوان این صحرا گرگان هار من اند
بی تو، کوه ها دیوان سیاه و زشت خفته اند
بی تو، زمین قبرستان پلید و غبار آلودی است که مرا در خو به کینه می فشرد
ابر، کفن سپیدی است که بر گور خاکی من گسترده اند
و طناب گهواره ام را از دست مادرم ربوده اند و بر گردنم افکنده اند
بی تو، دریا گرگی است که آهوی معصوم مرا می بلعد
بی تو، پرندگان این سرزمین، سایه های وحشت اند و ابابیل بلایند
بی تو، سپیده ی هر صبح لبخند نفرت بار دهان جنازه ای است
بی تو، نسیم هر لحظه رنج های خفته را در سرم بیدار میکند
بی تو، من با بهار می میرم
بی تو، من در عطر یاس ها می گریم
بی تو، من در شیره ی هر نبات رنج هنوز بودن را و جراحت روزهایی را که همچنان
زنده خواهم ماند لمس می کنم.
بی تو، من با هر برگ پائیزی می افتم
بی تو، من در چنگ طبیعت تنها می خشکم
بی تو، من زندگی را، شوق را، بودن را، عشق را، زیبایی را، مهربانی پاک خداوندی
را از یاد می برم
بی تو، من در خلوت این صحرا، درغربت این سرزمین، درسکوت این آسمان، درتنهایی این بی
کسی، نگهبان سکوتم، حاجب درگه نومیدی، راهب معبد خاموشی، سالک راه فراموشی ها، باغ پژمرده ی
پامال زمستانم.
درختان هر کدام خاطره ی رنجی، شبح هر صخره، ابلیسی، دیوی، غولی، گنگ وپ رکینه فروخفته،
کمین کرده مرا بر سر راه، باران زمزمه ی گریه در دل من، بوی پونه، پیک و پیغامی نه برای دل من، بوی
خاک، تکرار دعوتی برای خفتن من ، شاخه های غبار گرفته، باد خزانی خورده، پوک ، همه تلخ ترین
یادهای من، تلخ
ترین یادگارهای من اند.
از: دکتر علی شریعتی
"دوستت دارم" را
در دستانم میچرخانم
از این دست به آن دست.
پس چرا
هر وقت میخواهم
به دستت بدهم نیستی؟
چرا اینجا نیستی
تا "دوستت دارم" را
از جنس خاک کنم،
از جنس تنم،
و با بوسه بپوشانمش بر تنت؟
بگذار "دوستت دارم" را
از جنس نگاه کنم
از جنس چشمانم
و تا صبح به نفسهای تو بدوزم.
"عباس معروفی"
حسرت نمیبرم
وقتی قفس
چشمهای تو باشد.
از: رضا
کاظمی
1)
تمام پروانهها قاصدک بودند
به هر قاصدکی
راز چشمان تو را گفتم
پروانه شد
تمام پروانهها
ادای چشمان تو را
در میآورند
چون بغض مرا دوست دارند.
2)
کاری کن که ساحل
رویای رسیدن به تو نباشد
در دریا چاره جز
عاشق بودن نیست.
3)
باران که میبارد
تمام کوچههای شهر
پر از فریاد من است
که میگویم:
من تنها نیستم
تنها منتظرم!
تنها…
از: کیکاووس یاکیده
برگرفته از کتاب: "بانو و آخرین کولی سایه فروش"