من ندیدم
بیدی، سایه اش را بفروشد به زمین.
رایگان می
بخشد، نارون شاخه خود را به کلاغ.
هر کجا برگی
هست ، شور من می شکفد.
بوته خشخاشی،
شست و شو داده مرا در سیلان بودن.
مثل بال حشره
وزن سحر را می دانم.
مثل یک گلدان
، می دهم گوش به موسیقی روییدن.
مثل زنبیل پر
از میوه تب تند رسیدن دارم.
مثل یک میکده
در مرز کسالت هستم.
مثل یک
ساختمان لب دریا نگرانم به کشش های بلند ابدی.
تا بخواهی
خورشید ، تا بخواهی پیوند، تا بخواهی تکثیر.
من به سیبی
خوشنودم
و به بوییدن
یک بوته بابونه.
من به یک
آینه، یک بستگی پاک قناعت دارم.
من نمی خندم
اگر بادکنک می ترکد.
و نمی خندم
اگر فلسفه ای ، ماه را نصف کند.
من صدای پر
بلدرچین را ، می شناسم،
رنگ های شکم
هوبره را ، اثر پای بز کوهی را.
خوب می دانم
ریواس کجا می روید،
سار کی می
آید، کبک کی می خواند، باز کی می میرد،
ماه در خواب
بیابان چیست ،
مرگ در ساقه
خواهش
و تمشک لذت ،
زیر دندان هم آغوشی.
از: سهراب سپهری
گزیدهای از شعر بلند: صدای پای آب
اهل کاشانم ........ و دریایی همیشه پارس که گویندش فارس چون عرب را پای پریدن نیست و نتواند گوید گچ پژ
شعر مناسب اهل کاشانم ........و خلیج ی همیشه پارس که گویندش فارس چون عرب پرهیخته نیست و ندارد ( گچ پژ)
شور من هم شگفت من ندیدم دو سپیدار با هم دشمن یا دو سرو آزاد با محنت بار
سهراب عالیه . پدر من مثل سهراب تو سن پنجاه و سه سالگی فوت شد و من همیشه به همون اندازه که افسوس میخورم که چرا پدرم زود مرد به همون اندازه برای درگذشت سهراب ناراحتم . خدایش بیامرزد
روحشان قرین شادی
سلام خدا بر سهراب
عالی بود توصیه میکنم به دوستان که کتاب رمز گشایی اشعر سهراب اثر سیروس شمیسا رو بخونید واقعا بیشتر شما رو شیفته سهراب میکنه
مثل زنبیل پر از میوه تب تند رسیدن دارم...
جالب بود. هر دفعه که سهراب رو می خونم یه چیز جدید لابلای خط های پراکنده ش می بینم. گوشه کنار کشف نشده زیاد داره شعراش. حتی اگه صدبارم خونده باشیش...
من هم عاشق سهرابم