گفتی دوستت دارم
و من به
خیابان رفتم
!
فضای اتاق
برای پرواز کافی نبود....
از: گروس عبدالملکیان

?
«بهترین شعرها و عاشقانههایی که خواندهام»
گفتی دوستت دارم
و من به
خیابان رفتم
!
فضای اتاق
برای پرواز کافی نبود....
از: گروس عبدالملکیان
همچون خاطره ی باران
در ذهن خیس شالیزار.
زن فالگیر هر چه گشت در فنجان قهوه ی من تو را ندید !
خبر ندارد با قهوه ام تو را هم سر کشیدم .............
بر خود می کشم و گرم می شوم
یخبندان چنان است
که دو پنگوئن در من راه می روند
و سپاسم می گویند.
( شمس لنگرودی )
غافل از اینکه در را پشت سر من خواهی بست
آری!....
دروغی بیش نبود
بهانه ای بود برای بیرون راندنم