نه من سراغ شعر میروم
نه شعر از
منِ ساده سراغی گرفته است
تنها در تو
به شادمانی مینگرم ریرا
هرگز تا بدین
پایه بیدار نبودهام
از شب که
گذشتیم
حرفی بزن
سلامنوش لیمویِ گَس!
نه من سراغ
شعر میروم
نه شعر از
منِ ساده سراغی گرفته است
تنها در تو
به حیرت مینگرم ریرا
هرگز تا بدین
پایه عاشق نبودهام
پس اگر این
سکوت
تکوین
خواناترین ترانهی من است
تنها مرا
زمزمه کن ای ساده، ای صبور!
حالا از همهی
اینها گذشته، بگو
راستی در آن
دور دستِ گمشده آیا
هنوز کودکی
با دو چشمِ خیس و درشت، مرا مینگرد؟!
از: سید علی صالحی
-----------------------------------------------------------------------------
دفتر عشق:
دوستت دارم... مثل طعم زیتون... که تلخیاش را هم...
سپاس
سلام
بی پرده بگم ک تو جایگاه نظر دادن نیستم،اما نوشته ها و سلیقتون توی ارائه مطالب عالیه،حداقلش اینه ک با سلیقه و احساساته من کاملن مطابقه!مشخصه ک پشت همش با فکر و از روی اندیشه بوده و الکی انتخاب نشده،
همینطور معرفی نامتون راجع به خودتون کاملن با اندیشه و سبک جالبیه ک حداقل منو وادار کرد ک علی رغم طولانی بودنش نسبت به بقیه معرفی ها، تا آخر ادامه بدم.
خوشالم ک امروز به طور اتفاقی به وبتون بر خوردم و قطعا یکی از وبلاگهایی ک زود ب زود بش سر میزنم.
ممنون از زحماتتون
درود جناب اسماعیلی
بسیار زیبا بود
تا شروع کردم به خوندن ناخودآگاه یاد صدای شادروان شکیبایی افتادم و به انتهای شعر که رسیدم دیدم شاعرش علی صالحی هست
جالبه انگار صدای شکیبایی و اشعار صالحی به هم گره خورده اند
از اشعار زیبایی که در آبان نوشتید بی نهایت ممنونم
شاد زی
فوق العاده بودن ، عااااااااااالی