کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

کوچه باغ شعر

«بهترین شعرهایی که خوانده‌ام» - شعر کلاسیک، شعر نو، شعر سپید، شعر جهان ...-

یغما گلرویی، شعر دو

پیاده آمده ام
بی چارپا و چراغ
بی آب و آینه
بی نان و نوازشی حتی
تنها کوله یی کهنه و کتابی کال
دلی که سوختن شمع نمی داند
کوله بارم
پر از گریه های فروغ است
پر از دشتهای بی آهو
پر از صدای سرایدار همسایه
که سرفه های سرخ سل

از گلوگاه هر ثانیه اش بالا می روند
پر از نگاه کودکانی
که شمردن تمام ستارگان ناتمام آسمان هم
آنها را به خانه ی خواب نمی رساند
می دانم
کوله ام سنگین و دلم غمگین است
اما تو دلواپس نباش ! بهار بانو
نیامدم که بمانم
تنها به اندازه ی نمباره یی کنارم باش
تمام جاده های جهان را
به جستجوی نگاه تو آمده ام
پیاده
باور نمی کنی؟
س این تو و این پینه های پای پیاده ی
من
حالا بگو
در این تراکم تنهایی
مهمان بی چراغ نمی خواهی؟


از: یغما گلرویی / مجموعه شعر: گفتم بمان! نماند...

نظرات 15 + ارسال نظر
بهـ ـار شنبه 24 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:51 ب.ظ

انتخابتون بسیار زیبا بود
سپاس

roya پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:40 ب.ظ http://www.romantick.blogfa.com

هرگز نخواستم
خیلی
خوب باشی.....
خیلی
پر احساس باشی....
خیلی
عاشق باشی......
خیلی
.......باشی......
فقط خواستم باشی...!

رویا پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 02:07 ب.ظ http://www.romantick.blogfa.com

کاش می شد

کمی مجازی غصه خورد

کمی مجازی درد کشید

و در عوض کمی واقعی خندید!

کمی واقعی شاد بود....

نگان پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:04 ق.ظ http://zandiroz.mihanblag.com

عشق مانند آب است می توانی در میان دستانت قایمش کنی ولی یک روز دستانت را باز می کنی و می بینی همه آن چکیده بی آنکه بفهمی دستت پر از خاطره ست .

نرگس پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:02 ق.ظ http://151349.blgfa.com

بچه که بودیم « دل دردها» را به یک زبان ناله می کردیم همه می فهمیدند .
بزرگ که شدیم «دردل دلها » را به صد زبان
می گوییم و کسی نمی فهمد

نارمیلا چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 11:34 ب.ظ http://narmila.blogfa.com/


اگر شبی فانوس نفسهای من خاموش شد،
اگر به حجله آشنایی،
در حوالی خیابان خاطره برخوردی ..
عده ای به تو گفتند،
کبوترت در حسرت پر کشیدن پرپر زد!
تو حرفشان را باور نکن!
تمام این سالها کنار من بودی!
کنار دلتنگی دفاترم!
در گلدان چینی اتاقم!
در دلم …
تو با من نبودی و من با تو بودم!
مگر نه که با هم بودن،
همین علاقه ساده سرودن فاصله است؟
من هم هر شب،
شعرهای نو سروده باران و بوسه را
برای تو خواندم!
هر شب، شب بخیری به تو گفتم
و جواب تو را،
از آنسوی سکوت خوابهایم شنیدم!
تازه همین عکس طاقچه نشین ِ تو،
همصحبت تمام دقایق تنهایی من بود!
فرقی نداشت که فاصله دستهامان
چند فانوس ستاره باشد،
پس دلواپس ‌انزوای این روزهای من نشو،
اگر به حجله ای خیس
در حوالی خیابان خاطره برخوردی …

یغما گلرویی

سروین چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:48 ب.ظ

دوباره سیب بچین حوا
،ملولیم.
بگذار از اینجا هم بیرونمان کنند.....

....................................................
آقا نیما ،سلام احوال شما؟خوبی؟
مثل همیشه بی نظیر بود.ممنون.خسته نباشی.

roya سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 06:16 ب.ظ http://www.romantick.blogfa.com

در لحظه های بی تو بودن,لحظه های باتو بودن را آرزو میکنم!

من کجای لحظه هاتم؟؟!

تو که اوج لحظه هامی

آوا سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:25 ق.ظ http://mehrekhoban121.blogfa.com

سلام دوست عزیز ممنون از حضور و نظر لطفتون.

سارا سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 12:07 ق.ظ http://manozendegi25.blogfa.com

خیلی خیلی قشنگ بود.خیلی وبلاگ خوبی دارین،من عاشق شعرم با خوندن بعضی از شعرا اشک تو چشام جمع شد.مرسی

ل.م دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 03:37 ب.ظ


این شعر خواندنی

این عشق ماندنی

این شور بودنی ست



این لحظه های پر شور

این لحظه های ناب

این لحظه های با تو نشستن

سرودنی ست


شعر بلند حافظ

از تو شنودنی ست

(حمید مصدق )

نارمیلا دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 10:35 ق.ظ http://narmila.blogfa.com/


بیا ،
تا اعدام شود
لبانم بر لبانت...!

(ملول)

ل.م دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:25 ق.ظ


سادگی را
من از نهانِ یک ستاره آموختم
پیش از طلوعِ شکوفه بود شاید
با یادِ یک بعداز ظهرِ قدیمی
آن قدر ترانه خواندم
تا تمامِ کبوترانِ جهان
شاعر شدند.

دشوار است ... ری‌را
هر چه بیشتر به رهایی بیندیشی
گهواره‌ی جهان
کوچک‌تر از آن می‌شود که نمی‌دانم چه ...!


راهِ گریزی نیست
تنها دلواپسِ غَریزه‌ی لبخندم،
سادگی را
من از همین غَرایزِ عادی آموخته‌ام.

( سید علی صالحی - آخرین عاشقانه های ری را- نامه اول)

دخترباران دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 09:22 ق.ظ

سلامت باشید
منهم خوبم

بله اینجا شده بود زمستون...جای شما خالی
هوای فوق العاده ای بود
نزدیک بود بخاری روشن کنیم...

دخترباران دوشنبه 19 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 07:47 ق.ظ

سلام آقانیما
خوبین شما؟

من مرتب میام اینجا
واززیباییهای باغتون لذت می برم...

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد