قدم که میزنی
شعر از سر و کول شهر بالا میرود
شهر را چه به شعر؟
قالیچهها را هم بیخیال
خطوط دستهای مرا قدم بزن...
از: مهدیه لطیفی
---------------------------------------------------
+ "راز عشق در این است که حس تملک را از خود دور کنی.
در حقیقت هیچکس نمی تواند مال کسی شود.
شریک زندگیت را با طناب نیاز، نبند.
گیاه هنگامی رشد می کند که آزادانه از هوا و نور آفتاب استفاده کند..."
"جی . دونالد والترز"
عاااااااااااااااااااااااااااالی بود
دلم می خواست در عصر دیگری دوستت می داشتم
در عصری مهربان تر و شاعرانه تر
عصری که عطر کتاب
عطر یاس و عطر آزادی را بیشتر حس می کرد
دلم می خواست دلبرم بودی
در روزگار شارل آیزنهاور
ژولیت گریکو
پل الوار
پابلو نرودا
چاپلین
سید درویش و نجیب الریحانی
دلم می خواست شبی
با تو در فلورانس شام می خوردم
ان جا که تندیس های میکل انژ
هنوز هم نان و شراب را با جهان گردان قسمت می کنند
دلم می خواست تو را
در عصر شمع دوست می داشتم
در عصر هیزم و بادبزن های اسپانیایی
و نامه های نوشته شده با پر
و پیراهن های تافته ی رنگارنگ
نه در عصر دیسکو
ماشین های فراری و شلوارهای جین
دلم می خواست تو را در عصر دیگری می دیدم
عصری که در آن
گنجشکان ، پلیکان ها و پریان دریایی حاکم بودند
عصری
که از ان نقاشان بود
از ان موسیقی دان ها
عاشقان
شاعران
کودکان
و دیوانگان
دلم می خواست تو با من بودی
در عصری که بر گل و شعر و بوریا و زن ستم نبود
ولی افسوس ...
ما ، دیر رسیدیم
راز عشق در این است که من خط به خط سکوت ترا می خوانم در تاریکی شب بدون نور بدون صدا
سلام دوست بزرگوار ممنون از حضورتان مطلبی زیبا و لطیف بود استفاده کردم و لذت بردم. تشکر از انتخاب خوبتان.
سلام نیما . خوبی ؟ ممنونم از لطف همیشگیت
درود جناب اسماعیلی
ممنون نشانی این تارنگار زیبا را دادید
خوندن شعر تو یه لحظاتی خیلی لذت بخشه
من هم بنا به اینکه رشته کارشناسیم ادبیات پارسی هستش تارنگار آبان رو هم دارم تا یه وقتایی توش شعر و تاریخ و این چیزا رو بذارم
دیروز داشتم و اما عشق مرحوم امین پور رو می خوندم
یه گزیه هائیش رو می خوام امشب در تارنگار بذارم
اگر اجازه بفرمائید من این یکی تارنگارتون رو در آبان لینک کنم
شاد زی
راز عشق بسیار زیباست اگر آنانکه باید ف بدانند و عمل کنند !
سپاس از شاعرانه ها و عاشقانه های زیبایتان
هست را اگر قدر ندانی میشود بود،و چه تلخ است هست کسی بود شود....