روشن است که خسته ام
زیرا آدمیان در جایی باید خسته شوند
از چه خسته ام، نمی دانم
دانستنش به هیچ رو به کارم نیاید
زیرا خستگی همان است که هست
سوزش زخم همان است که هست
و آن را با سببش کاری نیست
آری خسته ام
و به نرمی لبخند می زنم
بر خستگی که فقط همین است
در تن آرزویی برای خواب
در روح تمنایی برای نیندیشیدن
"فرناندو پسوآ"
----------------------------------
پ.ن: خسته ام...
عالی وغم انگیز
زندگی باید کرد،
گاه با یک گل سرخ،
گاه با یک دل تنگ...
گاه باید رویید در پس این باران...
گاه باید خندید بر غمی بی پایان...
زندگی باور را می خواهد،
آن هم از جنس امید...
که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد!
یک امید قلبی به تو گوید که خدا هست هنوز...
در روح تمنایی برای نیندیشیدن...
چه آرزوی زیبا و ساده ای!
درست همون چیزی که باید.
به او بــگوــییــد دوســتــش دارم
بـه او کــه قــلــبــش بــه وســعــت دریــایــیــســت
کــه قــایــق کــوچــک دل من
در آن غــرق شــده
بــه او کــه مــرا
از ایــن زمــیــن خــاکــی بــه ســرزمــیــن نــور و شــعــر و تــرانــه بــرد
و چــشــمــهــایم را
بــه دنــیــایی پــر از زیــبــایــی بــاز کــرد
هــنــور عــاشــقــتــریــنــم
هــنــوز عــاشــق تــریــنــم ای تــو تــنــها بــاور مــن
ماه را
بیشــــتر از همه دوست می داشتی
و حالا
ماه هر شب
تـــو را به یاد مـــن می آورد
می خواهم فراموشت کنم
اما این مــــاه
با هیچ دســـتمالی
از پنجــــره پــاک نمی شـــود!!...