من شعرهایی دارم که گروه خونیشان
گره میخورد به چشمهایت
که گاهی میخندند
گاهی نمیخندند
و گاهی آنقدر مثبت میشوند
که نفع هر دوی ما
در بیتو بودن، منفیست.
" روجا چمنکار"
---------------------------------------------------------
+ شعر برای من یک جریان زودگذر، موقت و کوتاه مدت نیست، پر کنندهی فضای خالی زندگی ام نیست. حتی دیگر برایم گریستن و آرام شدن هم نیست، پر رنگتر از همیشه چنان حضور تپنده ی خود را در تک تک سلولهایم اعلام کرده است که نمیدانم من او را مینویسم یا او مرا!
درباره شاعر:
روجا چمنکار، شاعر، در سال ۱۳۶۰ در شهر برازجان استان بوشهر به دنیا میآید. اولین شعرش در سن ده سالگی در روزنامه خبر شیراز به چاپ میرساند. وی تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته سینما دردانشگاه هنر تهران آغاز میکند، در دوره کارشناسی ارشد به تحصیل در رشته ادبیات نمایشی در همان دانشگاه میپردازد و سپس به فرانسه میرود و به تحصیل در رشتهی زبانهای شرق (ادبیات معاصر فارسی) در مقطع دکترا و نیز سینما در مقطع کارشناسی ارشد مشغول میشود.
چمنکار اولین مجموعه شعرش را با نام «رفته بودی برایم کمی جنوب بیاوری» در سال ۱۳۸۰ منتشر میکند.
زندگی نامه کامل شاعر را ابنجا بخوانید
مصاحبه بی بی سی با خانم روجا چمنکار: اینجا
شعرهاشون زیباست آفرین به انتخاب های نابتون
دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم
دستــهایمــــ را بـــرای تـــو می نویســــم
بـــرای تـــو !
کـــه در تیــــر راســــ نگاهتــــ نیســتمــــ
بـــــرای تـــــو !
کـــه چشمانتــــ افقــــ را رجـــ می زنـــد
مــــرا مــــی خوانـــــی ؟
…
پناه بگیرید . . .
باز تنهائی در راه است
کاش مُــــــــردگـــــــــان
قبل از آنکه بــــــمیـــــــــرنـــــ ـــــد
چشم های تـــــــــــو را می دیـــــدنــــــــد !
…
تـــــــــــو کیستی
؟؟؟؟
که سفـــــر کردن از هوایت را نمیتوانم
حتی به بالهای خیــــــــال…..!
…
مَن مــُــــرده ام ..
بــ ه نَسیــــم خـــــاطره ای
تکانــــی میــــ خورَم
هَمیـــــن ..
وقتی میشی نیاز من
اگه نباشی پیش من
اشکای چشممو ببین
که می ریزه به پای تو
بازم که بی قرارم
و دلواپس نگاه تو
تموم هستی منی
بمون همیشه پیش من
اگه شدم عاشق
تو نذار که بی تاب بمونم
لالایی شبام تویی
نذار که من خواب بمونم
دارم برات شعر می خونم
شاید به یادم بمونی
فقط یه چیز ازت می خوام:
"همیشه عاشق بمونی"
پشت سفید ترین فصل سال پنهان می شوم
سرک که می کشم
تو نیستی
وبرفها
رد پای تورا
انکار می کنند!